بازگشت

شجاعت دليري و ايمان


عاشورا را مي توان ، مثنوي بلندي از شجاعت و دليري و ايمان حسين (ع) و اصحاب وفادارش دانست . طبيعي است كه وقتي گروهي انگشت شمار، خود را در مقابل لشكر بي شمار دشمن مشاهده مي كنند و به كشته شدن خويش مطمئن مي گردند، جز ايمان استوار و عقيده پاك و شجاعت تحسين برانگيز چيز ديگري نمي تواند، حتي روحيه يك لحظه ماندن در مقابل آن همه لشكر را به ايشان ارزاني دارد.

همين گونه است ، شجاعت حضرت ابوالفضل العباس كه در شب عاشورا با جلال و شهامت خاصي ، پاسداري خيمه ها را تا صبح به انجام رسانيد تا دشمن جرئت شبيخون را در سر نپروراند و كودكان و زنان حرم پيغمبر (ص) با خاطري آسوده به خواب روند... شجاعت ايشان حتي يزيد را هم به تعجب و حيرت انداخت ، آن هنگام كه چون پرچم علم دار كربلا را ديد، سه بار از روي تعجب برخاست و نشست و گفت : از شجاعت اين پرچم دار در حيرتم كه بر خلاف بقيه قسمت هاي پرچم موضع دستگيره آن كاملاً سالم مانده و حاكي از آن است كه پرچم دار اصابت تير و شمشيرها را بر دست خويش تحمل مي نمود، ولي آن را رها نساخته و فقط وقتي كه آخرين رمق خويش را از دست داده پرچم از دستش افتاده و يا با دست او افتاده و دستگيره پرچم اين گونه سالم مانده است .

اين شجاعت و ايمان و دليري را در ديگر اصحاب حسين (ع)، مي توان به وضوح ديد؛ چنان كه هر كدام از آنان در هنگام نبرد از ديگري سبقت مي گرفتند و از امام خويش خواهش مي نمودند كه هر چه زودتر به ايشان رخصت ميدان عطا نمايد.