بازگشت

توحيد عبادي


در سيره نظري و علمي حضرت امام حسين (ع) همچون انبيا و اولياي ديگر،توحيد عبادي به وضوح مشاهده مي شود. بنا به نقل طبري ، عصر پنج شنبه نهم محرم عمر سعد فرمان حمله داد. حضرت ابوالفضل (ع) از سوي امام حسين (ع) مأمور گرديد تا شب عاشورا را از جفاكاران مهلت گيرد و جنگ به روز بعد موكول شود، چرا كه سومين فروغ امامت آن شب مي خواهد به عبادت پردازد:

«ارجع اليهم فأن استطعت ان توخّر هم الي غدوة و تدفعهم عنا العشيّة لنصلّي لربنا الليه و ندعوه و نستغفره فهو يعلم اني احب الصلاة و تلاوة كتابه و كثرة الدعا والاستغفار؛[اي برادرم ]به سوي آنان بازگرد و اگر توانستي همين امشب را مهلت بگير و جنگ را به فردا موكول كن تا ما امشب را به نماز و استغفار و مناجات با خدايمان بپردازيم ،زيرا خداوند خودش مي داند كه من به نماز، تلاوت قرآن و طلب مغفرت و مناجات با او اشتياقي شديد دارم ».

از اين در خواست حضرت مي توان به اهميت توحيد عبادي در زندگي اش پي برد،زيرا اين موضوع برايش در آن درجه از اهميت است كه از دشمن حيله گر در خواست مهلت مي كند تا شبي را به عبادت بگذراند. اصولاً امام براي ترويج و زنده ساختن نماز و قرآن و شعائر توحيدي قيام كرد؛ به همين دليل در زيارت نامه اش مي خوانيم :«و اشهد انك قد اقمت الصلوة ».

يكي از ياران امام به نام عمرو بن كعب مشهور به «ابو ثمامه صائدي » متوجه گرديد كه وقت نماز ظهر فرا رسيده است و اين موضوع را به اطلاع امام رسانيد و افزود: جانم به فدايت گر چه اين مردم به حمله هاي متوالي خود ادامه مي دهند، ولي به خدا سوگند تا مرا نكشته اند نمي توانند به تو دست يابند. اما من دوست دارم آن گاه به لقاي حق نائل گردم كه اين نماز آخر را به امامت شما به جاي آورده باشم . امام در پاسخش فرمود:

«ذكرت الصلوة جعلك الله من المصلين الذاكرين نعم هذا اول وقتها سلوهم ان يكفوا عنا حتي نصلي ؛[اي ثمامه ]نماز را به ياد ما آوردي ، خداوند تو را از نماز گزاراني كه به ياد او هستند قرار بدهد،

آري ، اينك وقت نماز فرا رسيده از دشمن بخواهيد كه موقتاً از جنگ دست بردارد،تا اقامه نماز كنيم » چون به لشكر دشمن پيشنهاد آتش بس كوتاه مدت داده شد؛ يكي ازسران لشكر اموي گفت : نمازي كه شما مي خوانيد، خدا قبول نمي كند. آن حضرت بدون توجه به تير باران دشمن با آن گرفتاري و با آن كه دشمن حاضر نشد، حتي براي لحظاتي هجوم وحشيانه خود را تعطيل كند، نماز ظهر عاشورا را به جماعت برگزار نمود و به دو نفراز يارانش به نام هاي «زهير بن قين بجلي » و «سعيد بن عبدالله حنفي » فرمود تا پيش روي وي بايستند و سينه ها را سپر كنند و جلو حمله دشمن را بگيرند، تا امام نماز خود رابخواند. در حالي كه سعيد بن عبدالله پس از نماز با بدني خون آلود و ضعف شديد بر روي خاك افتاده بود، چشمان خويش را گشود و به سيماي امام نگريست و به آن حضرت عرض نمود:

«اوفيت يابن رسول الله؟ اي فرزند رسول خدا آيا تكليف خويش را در مقابل شما انجام دادم ؟ سيد الشهدا (ع) در پاسخش فرمود: «نعم انت امامي في الجنّة » آري ، تو وظيفه ات را به خوبي انجام دادي و پيشاپيش من در بهشت برين هستي .

اين كه امام حسين (ع) مي بيند دو نفر به دليل نماز خواندن او، در معرض كشته شدن قرار مي گيرند و در اين باره چيزي نمي گويد، خود گوياي آن است كه مي خواهد اهميت نماز را تا آن جا كه امكان دارد نشان دهد.

در واقع ، امام قيام كرد تا مردم بيشتر خداشناس شوند، عبادت كنند و اهل فضيلت گردند، خود گناه نكنند و جلو مفاسد و معاصي را هم بگيرند. امام كشته نشد تا به مردم بگويد كه به جاي عبادت ، عدالت ، امانت ، درستي و راستي به عزاداري اكتفا كنيد.

اين طرز فكر براي مسلمانان شرم آور است و روح مقدس شهيدان كربلا را كه براي مبارزه با گناه و روي آوردن مردم به عبادات و فضايل به شهادت رسيدند، رنج مي دهد. مردمي كه اين گونه فكر مي كنند نه تنها با روح نهضت ابا عبدالله (ع) به مخالفت برخاسته اند، بلكه با سرمايه شهادت امام و يارانش دستگاهي در مقابل حلال و حرام خداوند و ثواب و عقاب پرروردگار به راه انداخته اند.

امامي كه در ناگوارترين و خطرناك ترين شرايط ، از دعا و عبادت و مناجات با خداوند دست بر نمي دارد و دو نفر از يارانش را به هنگام نماز ظهر عاشورا بر حسب ظاهراز دست مي دهد، چگونه راضي مي شود كه كسي به جاي نماز، به عزاداري براي او اكتفا كند و يا با اطمينان كامل به طرفداري امام از او، واجبات را انجام ندهد و حرام ها را مرتكب شود. به قول مرحوم دكتر محمد ابراهيم آيتي ، عزاداري براي فداكاران عاشورا بايدسوگواران را دين شناس كند و به خدا نزديك سازد و از معاصي بر حذر دارد و مجالس عزا هنگامي موجب خشنودي خدا و سبب اجر اخروي است كه در حدود بندگي خدا انجام گيردو مشتمل بر دروغ ، تحريف و حرامي نباشد.