بازگشت

دنياگرايي خواص در روزگار خلفاي ثلاثه


پس از رحلت پيامبر (ص) در دوره ابي بكر دگرگوني محسوسي در زندگي اقتصادي مردم ديده نمي شود، اما در روزگار خليفه دوم و به ويژه خليفه سوّم در وضعيت زندگاني مردم دگرگوني ايجاد شد و كم كم طبقه اي بسيار ثروتمند با امتيازهايي كه از بيت المال به آنان داده شد به وجود آمدند. خليفه دوّم با اين كه سخت مراقب كارگزارانش بود ولي روشي براي پخش بيت المال ايجاد كرد كه عدّه اي از خواص به ثروت هاي زيادي دست يافتند. در استفاده از بيت المال نه تنها عرب ها بر غير عرب ها كه در بين خود عرب ها نيز، برخي از تيره ها بر برخي ديگر، امتيازهاي چشم گيري داشتند. در سال به برخي دوازده هزار درهم و به برخي ديگر سيصد درهم و يا دويست درهم داده مي شد. [1] عملكرد خليفه سخت مورد اعتراض قرار گرفت. تا جايي كه تصميم گرفت اين تبعيض ها را از ميان بردارد. خود او مي گفت:

«اگر امسال را زنده بمانم مساوات را رعايت خواهم كرد و هيچ سرخي را بر سياه و هيچ عربي رابر عجم برتري نخواهم داد و به گونه اي عمل مي كنم كه پيامبر اسلام(ص) و ابي بكر عمل كردند.» [2] جذب شدن خواص به دنيا و جلوه هاي آن آثار خود را بر جاي گذاشت تا جايي كه شخصي مي گويد:

«اگر خليفه قبله مردم را از مكّه به بيت المقدس تغيير دهد و يا يكي از نمازهاي پنج گانه را حذف كند كسي به او اعتراض نمي كند. چرا كه همت مردم در به دست آوردن مال و منال بود و زماني كه به دست مي آوردند ساكت مي شدند.» [3] در روزگار عثمان، بسياري از خواص و ياران پيامبر(ص) و نزديكان خليفه جزو بزرگ ترين سرمايه داران آن روزگار شدند. امام علي(ع) از اين واقعيت تاريخي چنين پرده برمي دارد:

«قام معه بنوابيه يخضمون مال الله خضمة الابل نبتة الرّبيع؛ [4] .

بستگان پدري اش به همكاريش برخاستند. آن ها همه چون شتران گرسنه اي كه بهاران به علف زار بيفتند با ولع عجيبي گياهان را ببلعند براي خوردن اموال خدا دست از آستين درآوردند.» در اين برهه خليفه و همكارانش به جاي هزينه كردن بيت المال در مصالح امت اسلامي، آن را ويژه خود دانستند، و به ثروت هاي هنگفتي دست يافتند. مرض مال اندوزي با دست اندازي به بيت المال در ميان بسياري از خواص رايج شد. بنابه پاره اي از گزارش هاي تاريخي، عثمان براي نخستين بار خانه اي از سنگ و آهك و...ساخت و اموال منقول و غير منقول فراواني اندوخت. عبدالرحمن بن عوف، طلحه و زبير، زيدبن ثابت از حاتم بخشي هاي عثمان برخوردار شدند. زيد بن ثابت آن قدر طلا و نقره گردآورده بود كه با تبر آن را تقسيم كردند. چارپايان و شتران باري و سواري و اسبهاي عبدالرحمن بن عوف از هزاران رأس مي گذشت. گزارش گران تاريخ از خانه هاي متعدد و كنيزكان، اسب ها و شتران، طلا و نقره و گوسفندان طلحه و زبير گزارش هاي شگفت انگيزي ارائه كرده اند. [5] بخشش هاي عثمان به اقوام و خويشان خود به گونه اي بود كه موجب اعتراض زيدبن ارقم، كليددار بيت المال شد. او كه از جايزه دويست هزار درهمي به ابوسفيان و صدهزار درهمي به مروان به خشم آمده بود كليدها را پيش عثمان گذاشت و گريست. عثمان گفت: چون صله رحم كرده ام مي گريي؟ گفت: نه، اما گمان دارم كه اين مال ها را به عوض انفاق هايي كه در راه خدا، زمان حيات پيامبر(ص) كردي بر مي داري. اگر صد درهم به مروان مي دادي باز هم زياد بود. عثمان گفت: اي پسر ارقم كليدها را بگذار و برو. فرد ديگري را مسؤول بيت المال خواهم كرد. [6] متأسفانه اين آفت به عوام مردم نيز سرايت كرده به گونه اي كه آن اندك خواصي كه از حقّ و جبهه حق مي گفتند سخنان آنان خريداري نداشت، از باب نمونه جندب بن عبدالله مي گويد: پس از بيعت باعثمان به عراق رفتم و در آن جا از فضايل علي(ع) مي گفتم، بهترين پاسخي كه مي شنيدم اين بود كه اين حرف ها را كنار گذار، سخني بگو كه براي خودت و ما سودي داشته باشد. [7] .


پاورقي

[1] الطبقات الکبري، ج‏3، ص‏295، 304، شرح نهج البلاغه، ابن ابي‏الحديد، ج‏8، ص‏111، تاريخ يعقوبي، ج‏2، ص‏154 - 153، تاريخ جرجي زيدان، ج‏2، ص‏168.

[2] همان مدرک، تاريخ يعقوبي، ج‏2، ص‏154 - 153.

[3] تاريخ خلفا، جعفريان، ج‏2، ص‏194، نشر الهادي.

[4] نهج البلاغه، خطبه، 3.

[5] الغدير، ج‏8، ص‏286 - 282، شرح نهج البلاغه، ج‏1، ص‏199 - 198.

[6] شرح نهج البلاغه، ابن ابي‏الحديد، ج‏1، ص‏199.

[7] تاريخ خلفا، ج‏2، ص‏205، شرح نهج البلاغه، ج‏9، ص‏58.