بازگشت

دنيا گرايي خواص


هر چند عواملي چون: قوميت گرايي، نفاق و دورويي و غفلت سبب لغزش و انحراف برخي از خواص شد، ولي دنيا و جلوه هاي آن چون مقام خواهي، رفاه طلبي، ثروت، شهرت از مهم ترين و خطرناك ترين عواملي بود كه در لغزش خواص و رويداد عاشورا نقش اساسي داشت. با نگاهي به تاريخ اسلام مي يابيم كه اساس همه انحراف ها، فتنه ها، جنگ هايي كه از سوي خواص صورت گرفته، دنياپرستي آنان بوده است. بر همين اساس پيامبر اسلام فرموده است:

«حبّ الدنيا رأس كل خطيئة؛ [1] .

دوستي دنيا سر و اساس همه گناهان است.» علي(ع) نيز دنيا دوستي را اساس همه فتنه ها و مشكلات دانسته است:

«حبّ الدنيا رأس الفتن و اصل المحن». [2] امام حسين(ع) نيز راز و رمز دگرگوني بسياري از مردم و كناره گيري آنان را از حقّ، دنياگرايي آنان دانسته است:

«الناس عبيد الدنيا و الدين لعق علي السنتهم، يحوطونه مادّرت معايشهم فاذا محّصوا بالبلاء قلّ الديانون؛ [3] .

مردم بنده دنيايند و دين لقلقه زبانشان. حمايت آن ها از دين تا زماني است كه زندگي آن ها در رفاه باشد و آن گاه كه در بوته امتحان قرار گرفتند دينداران كم مي شوند.» اين سخنان را امام در چه زماني ايراد كرده است؟ برخي چون طبري بر اين باورند كه امام(ع) اين سخنان را در بين راه و در منزل «ذي حسم» ايراد كرده است. برخي ديگر بر آنند كه اين خطبه در دوّم محرم و در سرزمين كربلا ايراد شده است. اين سخنان در هر كجا ايراد شده باشد بيانگر ناخرسندي امام(ع) از وضعيت جامعه و مردم مسلمان در آن روزگار است. امام(ع) پس از آن كه از دگرگوني اوضاع و سستي و بي تفاوتي مردم در برابر خوبي ها و بدي ها شكوه كرده با جمله: «الناس عبيد الدنيا» علت آن را دنيا پرستي آنان دانسته است. وقتي كه دنيا در نگاه انسان مسلمان، هدف و معبود شد بايد منتظر چنين چيزهايي بود. سخنان امام حسين(ع) هر چند بيانگر آن است كه دنياگرايي آفتي عمومي و همگاني است لذا با واژه «الناس» از آن ياد كرده است ولي روشن است كه بخشي از مردم كه همان خواص باشند بيش تر در معرض اين آسيب هستند. چرا كه جلوه هاي دنيا بسيار است. بخشي از آن براي همه كس قابل دسترسي نيست. مقام، پول هاي كلان... را به همه كس نمي دهند. «خواص» با ويژگيهايي كه دارند دسترسي بيش تري به دنيا و جلوه هاي آن دارند. به همه كس ملك ري و كيسه زر نمي دهند. اين ها براي عمر سعدها و شريح قاضي ها... آماده است. مواردي كه خواص طرفدار حقّ به خاطر دنياگرايي از پذيرش حقّ سر باز زده و يا با آن به مخالفت بر خواسته اند فراوان است، در اين جا تنها به نمونه هايي از چند مقطع تاريخي بسنده مي كنيم:


پاورقي

[1] غرر الحکم و درر الحکم، آمدي با شرح محقق خوانساري، ج‏3، ص‏395، دانشگاه تهران، تنبيه الخواطر و نزهة النواظر، معروف به مجموعه ورام، ج‏2، ص‏122، چنين آمده است: حب الدنيا اصل کل معصية...حبّ الدنيا و حبُّ الله لا يجتمعان في قلب واحد.

[2] همان، ج‏3، ص‏395.

[3] تحف العقول؛ 250، ص‏249؛ بحارالانوار، ج‏44، ص‏383، ج‏78، ص‏117.