بازگشت

شهادت طلبي و مبارزه با وابستگي ها


درمان دردهاي اجتماعي، و انواع وابستگي ها را بايد در فرهنگي جستجو كرد كه توان مقابله با تهديدات نظامي ابرقدرتها را داشته باشد، و از نظر اخلاقي و بينشي بتواند ريشه هاي وابستگي ها را بخشكاند.

دنيازدگي را از جان و دل انسان بزدايد

و ترس از مرگ را درمان كند

و تفكر مادي را مردود شمرده با يك جهان بيني واقع گرايانه، افق ديدگاه بشري را به وسعت نظام هستي گسترش دهد.

و آن فرهنگ شهادت، و شهادت طلبي است

زيرا در فرهنگ شهادت طلبي باورهاي ارزشمندي به اثبات مي رسد


مانند:

الف - جهان و انسان آفريده ي خداي عاقل و عالم و هدفداري است

ب - زندگي و حيات، رشد و كمال تنها در محدوده ي اين دنيا محصور نيست گرچه از اين جا آغاز مي شود

ج - زندگي انسان پس از مرگ ادامه دارد، و انسان جاودانه است، و زندگي و لذت و رفاه با مرگ پايان نمي پذيرد.

د - خوبيها پاداش چند برابر و زشتيها كيفر و عذاب به همراه دارد، و عملي چه كوچك و چه بزرگ فروگذار نمي گردد

ه - انسانهاي ايثارگر و پاكمردان جهادگر در بهشت جاويدان، در نعمتهاي بيكران الهي جاودانه اند

پس شهيد و شاهد جاودانه است، زندگي ادامه دارد، لذت ها و خوشي ها تداوم دارند، و بودن و چشيدن پاياني ندارد

پس مرگ ترس آور نيست زيرا پايان زندگي انسان نيست.

پس شهادت در راه خدا هراسي ندارد كه غرق شدن در انواع نعمت هاي الهي است و شفاعت كردن از گناهكاران امت است.

پس همانند آن شاعر آزاده [1] بايد گفت:



مردم از حيواني و آدم شدم

پس چه ترسم كي ز مردن كم شدم؟



فرهنگ شهادت يعني اعتقاد داشتن به زندگي پس از مرگ در بهشت جاويدان الهي

فرهنگ شهادت يادآور تداوم خوشيها و لذت ها در بهشت الهي


است

فرهنگ شهادت باور داشتن زندگي دوباره ي انسان است

فرهنگ شهادت پيوستن به بودن جاويدان و زندگاني جاويد است

فرهنگ شهادت به دست آوردن همه ي نعمت هاي پروردگاري در جهان ديگر است

فرهنگ شهادت اعتقاد به عدالت عمومي پروردگار است

اگر انساني با فرهنگ شهادت آشنا شود، و با شهادت طلبي در راه حاكميت ارزشهاي الهي گام بردارد

ديگر هرگز نمي ترسد، تهديد نمي شود و در مقابل دشمن شكست نمي خورد

هرگز دنيازده نمي شود بلكه دنيا را نردبان رسيدن به نعمت هاي جاودانه مي داند هرگز تن به ذلت نمي دهد، برده ي كسي نمي گردد بلكه آزاد شده، آزادانه زندگي مي كند

كه حضرت اباعبدالله عليه السلام در جواب برادرش محمد حنفيه فرمود:

يا اخي لو لم يكن في الدنيا ملجأ و لا مأوي، لما بايعت يزيد بن معاوية

(اي برادر اگر در تمام اين دنياي پهناور، پناهگاه و قرارگاهي نداشته باشم من هرگز با يزيد پسر معاويه بيعت نخواهم كرد) [2] .


وقتي انسان در ديدگاه وحي رشد كرد، و جهان بيني خود را به درستي گرفت، و باور پيدا كرد كه شهادت در راه خدا سود بزرگ است، با يقين به شهادت قيام مي كند در دل آتش ها مي رود، و به انبوه سپاه دشمن مي تازد، چون از مرگ نمي هراسد، و به زندگي پس از مرگ يقين دارد.

امام حسين عليه السلام در نامه اي به بني هاشم نوشت:

اما بعد فان من لحق بي استشهد و من تخلف لم يدرك الفتح

(پس از ستايش پروردگار، همانا هر كس به من پيوست شهيد خواهد شد، و هر كس به راه من در نيايد پيروز نخواهد گرديد) [3] .

يعني با يقين به شهادت قيام كرده ام و مي دانم كه آل يزيد خون مرا مي ريزند اما راهي جز شهادت و شهادت طلبي وجود ندارد

و هر كس بخواهد بر دشمن غلبه كند، خصم را رسوا و ريشه كن سازد بايد با شهادت طلبي وارد ميدان مبارزه شود كه براي پيروزي راهي جز شهادت باقي نمانده است.

و در سخنراني مكه افشاگرانه توضيح داد كه:

هر كس مي خواهد در راه ما شهيد شود، صبحگاهان با ما حركت كند.


و در موارد فراواني آشكارا فرمود:

(كاني باوصالي تتقطعها عسلان الفلوات بين النواويس و كربلا)

گويا مي بينم كه گرگان بني اميه پيكر مرا در اطراف فرات دريده اند

اما باز سست نمي شود، به شك و ترديد دچار نمي گردد، و براي نجات اسلام و امت اسلامي همچنان توفنده فرياد مي زند كه:

هيهات منا الذلة

حسين و ذلت پذيري؟ هرگز!!

امام در قيام عاشورا توانست فرهنگ شهادت طلبي را زنده كند، رواج دهد و رنگ جاودانه زند كه تا قيام قيامت، هر آزادي خواهي با ياد حماسه ي عاشورا در خط خون و قيام فرياد مي زند

و چون شهادت طلبي رونق گرفت

- دنيا زدگي رخت بربست

- ترس از مرگ مسخره شد، و مردم ديگر از مرگ نهراسيدند.

- و تفكر مادي مردود گشت.

كه همان كوفيان بي وفاي سست عنصر، پس از عاشورا، تند شدند، گرم شدند، فرياد شدند، چون سيل حركت كردند.

- انقلاب توابين را سازماندهي كرده هزاران شهيد دادند.

- انقلاب سليمان بن صرد خزاعي را سامان بخشيدند.

- انقلاب مختار را تقويت كرده همه ي قاتلان و جانيان كربلا را گردن زدند


- انقلاب حضرت زيد را تحقق بخشيدند.

و آنقدر جوشيدند و خروشيدند تا بني اميه را به انقراض كشاندند.

چرا اين مردم پيش از قيام عاشورا دست به تحولات و سازندگي نزدند؟

و بي تفاوت بودند، و عهد و پيمان خود را شكستند؟

اما پس از عاشورا متحد شدند؟

روشن است كه فرهنگ شهادت طلبي با حماسه ي عاشورا رونق گرفت، جان و جهان را رنگ جاودانه زد، و انسانها را به آزادي و آزادگي رهنمون شد كه: خود فرمود:

الموت اولي من ركوب العار

«مرگ سرخ به از زندگي ننگين است»


پاورقي

[1] مولانا جلال‏الدين مولوي.

[2] مقتل خوارزمي ج 1 ص 188 -و- تاريخ طبري ج 7 ص 221 -و- ارشاد مفيد ص 202.

اين کلام نوراني يادآور سخنان حماسي حضرت امام خميني قدس‏سره به هنگام ترک عراق در سال 57 است که فرمود: اگر کشوري حاضر نشود از ترس ابرقدرتها مرا بپذيرد، از فرودگاه به فرودگاه و از بندري به بندر ديگر مي‏روم و مبارزه را ادامه مي‏دهم.

[3] کامل‏الزيارات ص 75.