بازگشت

عاشورا و حفظ جايگاه رهبري در اسلام


پس از مرگ معاويه يك اصل شيطاني ديگر در جايگاه رفيع رهبري در حال تحقق بود و پيش روي امام معصوم حضرت اباعبدالله عليه السلام حكومت موروثي و ولايتعهدي يزيد را مي خواستند، اسلامي، و قانوني جلوه دهند، و از امام معصوم نيز تأييد نامه و امضاء و بيعت مي طلبيدند كه بگويند:

- رهبري دروغين يزيد، قانوني و شرعي است.

- معيار «ولايتعهدي» نيز درست است

بي تفاوتها، ساكت ها، تندروها، حسودان كينه توزي كه ولايت حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام را كه بر أساس نصب الهي، و شرائط والاي رهبري بود، و به وسيله پيك وحي ابلاغ، و در روز غدير اعلام گرديد، نپذيرفتند حال دچار حكومت شيطاني موروثي بني اميه شدند، و چاره اي جز ذلت پذيري نداشتند

اما حضرت اباعبدالله عليه السلام در قيام عاشورا يكي از اهداف والاي عاشورا را مبارزه با حكومت «ولايتعهدي» اعلام فرمود

و در سخنرانيهاي گوناگون

و نامه هاي ارسالي به شهرها و سادات بني هاشم

و پيام هاي خصوصي و آشكار

همه جا روشنگرانه توضيح داد كه:

1- حكومت اسلامي با نصب الهي است و موروثي نمي تواند باشد


2- كسي كه شرائط رهبري را ندارد نمي تواند امام امت اسلامي باشد و در اين راه حاضر شد تا انواع مشكلات را به جان خريده، و سربردار شده، و از شهادت خود و ياران خود را استقبال نمايد

وقتي فرماندار مدينه (وليد بن عتبه) امام حسين عليه السلام را احضار كرد و تذكر داد كه بايد با يزيد بيعت كنيد، امام در پاسخ فرماندار، هم به لياقت ها و ارزشهاي والاي اهل بيت عليهم السلام اشاره فرمود و هم تذكر داد كه يزيد با اخلاقيات زشت و ناپسندي كه دارد نمي تواند در جايگاه رهبري مسلمين قرار گيرد:

فرمود:

ايها الأمير! انا أهل بيت النبوة، و معدن الرسالة، و مختلف الملائكة و مهبط الرحمة، بنافتح الله و بنايختم،، و يزيد رجل شارب الخمر، قاتل النفس المحترمة، معلن بالفسق، و مثلي لايبايع مثله

(اي فرماندار، همانا ما خاندان نبوت، و معدن رسالتيم، در خاندان ما فرشتگان رفت و آمد دارند و محل نزول رحمت الهي است، خداوند اسلام را از ما آغاز كرد و تا آخر در خاندان ما به پايان مي برد، در حاليكه يزيد شراب خوار است، قاتل انسانهاي بيگناه، و انجام دهنده ي فسق و فساد در آشكارا است و مانند من با همانند يزيد بيعت نخواهد كرد) [1] .


و آنگاه كه در مدينه مي شنود يزيد به عنوان رهبر جامعه اسلامي مطرح شد، دردآلود كلمه ي استرجاع بر زبان جاري فرمود:

أنا لله و أنا اليه راجعون، و علي الاسلام السلام اذ بليت الأمة براع مثل يزيد، و لقد سمعت جدي رسول الله صلي الله عليه و آله يقول:

«الخلافة محرمة علي آل ابي سفيان، فاذا رأيتم معاوية علي منبري فابقروا بطنه»

و قدرآه اهل المدينة علي المنبر، فلم يبقروا، فابتلاهم الله بيزيد الفاسق

(هم اكنون بايد فاتحه ي اسلام را خواند كه امت اسلامي به حكومت يزيد گرفتار شدند، و به تحقيق من از جدم رسول خدا شنيدم كه مي فرمود:

«خلافت بر خاندان ابوسفيان حرام است، پس هر گاه معاويه بر منبر من ديديد شكم او را بشكافيد و او را بكشيد»

ولي چون مردم مدينه معاويه را بر منبر پيامبر ديدند و او را نكشتند خدا آنان را به يزيد فاسق گرفتار كرد) [2] .



پاورقي

[1] تاريخ طبري جلد 7 ص 216 - و - تاريخ ابن أثير ج 3 ص 263 - و - ارشاد مفيد ص 200 - و - مثير الاحزان ص 10 - و - مقتل الحسين خوارزمي ص 182 - و - لهوف ابن‏طاووس ص 19.

[2] لهوف ابن‏طاووس ص 20 - و - مثير الاحزان ص 10 - و - مقتل الحسين خوارزمي ج 1 ص 185.