بازگشت

تلاش مذبوحانه ي در انزواي قرآن


آنانكه با گسترش اسلام نگران بودند

آنانكه با حاكميت قرآن ضربه پذير شدند، و نمي خواستند از آداب و رسوم جاهلي دست بردارند

سران فاسد احزاب سياسي كه با وحشت، وحدت حزب الله را شاهد بودند.

طرفدران مكاتب مسخ شده، و ناقص بشري كه فروپاشي مكاتب و أديان را مي نگريستند

سردمداران فساد كه اسلام و قرآن را مانع هواپرستي ها و سلطه گري هاي خود مي ديدند

طرفداران كفر و فسادي كه براي رسيدن به قدرت به ظاهر تسليم شده اطراف پيامبر را گرفتند و براي پس از وفات رسول خدا صلي الله عليه و آله نقشه ها طرح مي كردند

منافقان چند چهره اي كه منتظر فرصت بودند تا انتقام گيرند

همه با گسترش اسلام و حاكميت قرآن مخالف بودند و در فكر نابودي هر دو، بسر مي بردند كه رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله در سفارش هاي مكرر و نهائي خود، در «حديث ثقلين» هر دو را، «قرآن و عترت» را مطرح فرمود

مخالفان چه مي توانستند بكنند؟

آيا بگويند: دين و قرآن و عترت را باور نداريم؟

و لحظه اي نيز ايمان نياورده ايم؟

آنگاه با افكار عمومي مردم، و مسلمين سراسر جهان چه مي توانستند


بكنند

آيا به وضوح اعلام كنند كه پس از پيامبر صلي الله عليه و آله اهل بيت عليهم السلام او را، عترت او را قبول نداريم، و به سفارشات رسول خدا صلي الله عليه و آله اعتنائي نخواهيم كرد؟

اين كار هم شدني نبود كه مخالفت هاي فراوان اجتماعي، و واكنش روشن و شديد رسول خدا صلي الله عليه و آله را به همراه داشت

پس از بحث و بررسي هاي زياد، با سياست دروغين «مذهب عليه مذهب» وارد صحنه شدند و گفتند:

با نام حمايت از قرآن، عترت پيامبر صلي الله عليه و آله را كنار زده منزوي مي كنيم.

و سپس قرآن تنها و بدون ناظر و پاسدار را هر گونه كه خواستيم تفسير و تحليل مي كنيم، تفسير به رأي مي كنيم، احكامش را تغيير مي دهيم

پس اول بايد پاسداران و محافظان قرآن را نابود كرد، خلع سلاح نمود

از اين رو تا رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود قلم و دواتي بياوريد، چيزي در آن بنويسم كه پس از من گمراه نشويد

عمر داد كشيد كه:

حسبنا كتاب الله

(قرآن ما را كافي است) [1] .

و با شعار طرفداري از قرآن، در انزواي عترت پيامبر صلي الله عليه و آله كوشيد يگانه كوثر قرآن، فاطمه عليهاالسلام را زدند، پهلو شكستند، محسن او را به


شهادت رساندند

حرمت حريم اهل بيت عليهم السلام را شكستند

به خانه اهل بيت عليهم السلام تهاجم نظامي كردند و خورشيد را پيش روي جغد تاريكي پرست، در زير شمشير برهنه تهديد به مرگ كردند

و به بهانه سلامت قرآن

مسلمين را از نقل و حفظ و نوشتن حديث كه تنها سنت صامت بر جاي مانده پيامبر بود منع كردند

احاديث مكتوب جمع آوري شده در زمان رسالت را سوزاندند و ناقلان حديث را شلاق زدند و فرمان دادند كه:

فقط قرآن بخوانيد

پس از آن كه پاسداران قرآن را به انزوا كشاندند، و قصد جانشان كردند، به سراغ قرآن بي دفاع رفته، و آنچه خواستند كردند كه:

- انواع «تفسير به رأي» شكل گرفت

- انواع اظهارنظرها، تحليل هاي دروغين سازمان يافت

- حلال قرآن را حرام و حرام قرآن را حلال كردند

- دستورات و فرامين فردي و اجتماعي قرآن را متروك گذاشتند

- در ظاهر بر شعار قرآن گرائي افزودند اما در عمل رهنمودهاي قرآن را زير پا گذاشتند، تا در حكومت طاغوتي خود، و هواپرستي هاي جاهلي آزاد باشند.

علي عليه السلام در نهج البلاغه ريشه ي تمام بدبختيها، سلطه گريها، شيطان زدگي ها را دوري از قرآن معرفي مي فرمايد

هرگاه مردم به قرآن روي آورند سعادتمند و هر گاه از قرآن فاصله


گيرند، و مخالف قرآن دستور دهند و قانون وضع نمايند سقوط مي كنند، و سلطه گران بر آن ها مسلط خواهند شد.

انما بدء وقوع الفتن أهواء تتبع، و أحكام تبتدع، يخالف فيها كتاب الله، و يتولي عليها رجال رجالا، علي غير دين الله. فلو أن الباطل خلص من مزاج الحق لم يخف علي المرتادين؛ و لو أن الحق خلص من لبس الباطل، انقطعت عنه ألسن المعاندين؛ ولكن يؤخذ من هذا ضغث، و من هذا ضغث، فيمزجان! فهنالك يستولي الشيطان علي أوليائه، و ينجو «الذين سبقت لهم من الله الحسني».

(همواره آغاز پيدايش فتنه ها، پيروي از هوسهاي آلوده و احكام و قوانين مجعول و اختراعي است؛ احكامي كه با كتاب خدا مخالفت دارد، و جمعي بر خلاف آئين حق به حمايت از آن برمي خيزند.

اگر باطل، از حق، كاملا جدا مي گرديد بر آنان كه پي جوي حقيقتند پوشيده نمي ماند، و چنانكه حق از باطل خالص مي شد، زبان معاندان از آن قطع مي گرديد، ولي قسمتي از حق و قسمتي از باطل را مي گيرند و به هم مي آميزند، اينجا است كه شيطان بر دوستان خود چيره مي شود و تنها آنان كه مورد رحمت خدا بوده اند نجات مي يابند) [2] .



پاورقي

[1] صحيح بخاري ج 1 ص 22 - و - ج 2 ص 14 - و - صحيح مسلم ج 2 ص 14 - و - مسند احمد ج 1 ص 325 - و - طبقات کبري ج 2 ص 244.

[2] خطبه 50 نهج‏البلاغه معجم المفهرس.