بازگشت

ضرورت اصلاح اجتماعي


نسبت به آفت زدگي جامعه چه بايد كرد؟

آيا مي توان بي تفاوت بود؟ و سقوط ارزشها را تماشا كرد؟

يا «اصلاح اجتماعي» ضرورتي است كه قابل انكار نيست، و بايد همه ي افراد، و رهبران دلسوز جامعه با تمام امكانات به اصلاح و بازسازي آن همت گمارند

حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام در نامه اي به برادرش محمد حنفيه مي نويسد كه:

بل خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي صلي الله عليه و آله

(همانا قيام كردم تا امور امت جدم را اصلاح كنم)

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در سخنرانيهاي گوناگون به ضرورت اصلاح اجتماعي اشاره مي كند كه:


بر همه ي مسلمين واجب است.

همه بايد مراقب سلامت و اصلاح جامعه باشند.

همه بايد در برابر انحرافات و مفاسد اجتماعي واكنش نشان دهند.

در نامه 47 سفارش مي كند كه به اصلاح امور مسلمين روي بياوريد:

أوصيكما بتقوي الله و نظم امركم و صلاح ذات بينكم فاني سمعت جدكما يقول: صلاح ذات بينكم فاني سمعت جدكما يقول: صلاح ذات البين افضل من عامة الصلوة و الصيام

(شما را به پرهيزكاري و نظم در زندگي، و اصلاح ميان مسلمانان سفارش مي كنم، همانا من از جد شما پيامبر اسلام شنيدم كه اصلاح كردن ميان دو مسلمان پاداش آن از يكسال نماز و روزه بيشتر است)

وقتي اصلاح ميان دو نفر آنقدر والا باشد، اصلاح امور مسلمين چقدر ارزشمند و گران سنگ خواهد بود؟

از اين رو حضرت اباعبدالله عليه السلام:

با انواع روشهاي امر به معروف.

با تبليغ گفتاري

با برخوردهاي رفتاري.

و سرانجام در قيام خونين عاشورا با خون و شهادت به اصلاح جامعه اسلامي روي آورد كه با خون حسين عليه السلام، خونها جوشيدن گرفت

وجدانها بيدار شد.

روح آزادگي و جوانمردي رشد كرده تقويت گرديد

و پس از انقلاب عاشورا نهضت هاي رهائي بخش سازمان يافت


و جامعه ي فسادزده كه در حاكميت هوسرانان بني اميه بود آزاد گشته و سرانجام به سقوط و انقراض اين خاندان انجاميد.

اصلاح اجتماعي روش ها و شيوه هاي گوناگون دارد

مي پرسند:

چرا حضرت اباعبدالله عليه السلام روش خون و قيام را برگزيد؟

و دست به شمشير برد؟

پاسخ اينگونه پرسش ها را اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه 88 و 17 داده است. گاهي فساد زدگي جامعه بگونه اي است كه با تبليغات حساب شده و تذكر گفتاري عوض مي شود، راه سلامت را باز مي يابد.

اما برخي از جوامع انساني كه زماني طولاني در خواب غفلت مانده اند.

- و جان و روانشان دگرگون شد.

- و باورهاي آنان تغيير كرد.

و هاضمه و ذائقه ي جامعه بيمار شد

كه خوبيها را زشت، و زشتي ها را خوب مي پندارد

ارزش ها تبديل به ضد ارزش، و ضد ارزشها به ارزشها تبديل گشت. و زخم ها چركين شد

راهي جز يك جراحي حساب شده باقي نمي ماند، بايد با خون و قيام مردم را بيدار كرد، و وجدانهاي خفته و منحرف را به راه بازگرداند.

در اين مقطع زماني «شهادت طلبي» و «ايثار» كارساز است زيرا خون شهيد در عروق جامعه ي خفتگان، در پيكره ي بي رمق انسانهاي بي تفاوت


تزريق مي شود

آنان را دگرگون مي كند، تكان مي دهد، تا بيدار شوند، قيام كنند، و راه فساد و صلاح خويش را بشناسند.

براي اين هدف عالي و تكاملي است كه حضرت اباعبدالله عليه السلام خود را آماده ي شهادت مي كند چون مي داند ديگر روشهاي تبليغي و ديپلماسي تأثيري نخواهند داشت و فرزندان خود را براي شهادت آماه مي كند و در جواب اعتراضات مي فرمايد خداوند اصلاح كننده ي دلها نيز چنين مي خواهد، كه جدم در خواب به من فرمود:

ان الله شاء ان يراك قتيلا.

(خدا مي خواهد شهادت تو كارساز باشد) [1] .

و به اصحاب آماده ي شهادتش مي فرمايد بردبار باشيد

صبرا يا بني الكرام فما الموت الا قنظرة تعبربكم عن البؤس و الضراء الي الجنان الواسعة

(بربار باشيد اي بزرگ زادگان، كه مرگ چيزي جز يك پل ارتباطي نيست كه شما را از رنج و سختي ها عبور داده به بهشت پهناور خواهد رساند) [2] .

و در جواب ام سلمة او را از خطرات سفر به كوفه هشدار مي داد فرمود:

يا اماه و انا اعلم مقتول مذبوح ظلما و عدوانا


(اي مادر من از ديگران بهتر مي دانم كه با ظلم و ستم كشته خواهم شد، و سرم را از بدنم جدا مي كنند) [3] .

و در سخنراني رسمي مكه، به گونه اي آشكارا درد و درمان را شناساند و فرمود كه:

اصلاح اجتماعي جز با شهادت و خون ميسر نيست و به عاشقان «اصلاح اجتماعي» با خون و شهادت پيام داد:

الا من كان فينا باذلا مهجته، موطنا علي لقاء الله فليرحل معنا، فاني راحل مصبحا ان شاء الله

(آگاه باشيد هر كس حاضر است خون قلبش را در راه ما بريزد، و جانش را در راه خدا بدهد با ما كوچ كند همانا من فردا صبح حركت خواهم كرد) [4] .

يعني فسادزدگي جامعه اسلامي آنچنان خطرناك شده است كه چاره اي جز قيام و پيكار، خون و شهادت باقي نمانده است.

و پس از قيام عاشورا، با ارزيابي صحيح تحولات اجتماعي مسلمين آن روزگاران، اهداف والاي حضرت اباعبدالله عليه السلام را بهتر مي شناسيم، و يقين مي كنيم كه روش امام در حماسه ي عاشورا دقيق و واقعگرايانه و منطبق با حق بود زيرا پس از عاشورا انقلابهاي فراواني شكل گرفت.

همان مردم ساكت و عهدشكن كوفه، اولين انقلاب خونين را به نام «انقلاب توابين» سامان دادند


و آنقدر انقلاب و قيام را تداوم بخشيدند تا بني اميه را ريشه كن و منقرض نمودند.

همان دلهاي بي درك، آگاهانه به ميدان مبارزه آمد

همان فكرهاي بيمار و سست، به طراحي انقلاب هاي بزرگ موفق گرديد همان انسانهاي زبون و ذلت پذير، در تداوم خط خون عاشورا چونان شيران شير، پياپي به سردمداران بني اميه يورش آوردند.

همان ملت هاي خفته بيدار شدند.

و جالب آنكه «كربلا» و «حماسه هاي عاشورا» و «شعارهاي حماسي» حضرت اباعبدالله عليه السلام در همه ي حركت ها و قيام ها، حمله ها و يورش ها، الگو و سمبل و شعار انقلابيون بود

پس از نظر كاربردي جهانيان فهميدند كه روش ها و شيوه هاي اصلاح اجتماعي امام حسين عليه السلام عاليترين روش اصلاح يك جامعه فاسد بود كه پس از چهارده قرن، مهاتما گاندي براي آزاد سازي هند مي گويد:

از روش هاي مبارزاتي امام حسين عليه السلام استفاده كردم كه با خود در زندان گفتيم:

(اگر كشته شوم فداي مردم هند شده و اگر پيروز گردم استعمار انگليس را بيرون مي كنم)

در انقلاب اسلامي ايران كه در برابر دو ابرقدرت سلطه گر و ده ها مزدور منطقه سامان يافت در همه جا، در رفع تهاجمات درون مرزي، و برون مرزي، در 8 سال دفاع مقدس و همه جا، روش اصلاحي حضرت اباعبدالله عليه السلام كارساز بود كه:

سرانجام خون بر شمشير و مشت بر درفش و گلوله پيروز شد.



پاورقي

[1] ناسخ التواريخ ج 1.

[2] کامل الزيارات ص 37.

[3] خرائج راوندي ص 26 - و - مدينة المعاجز ص 244.

[4] لهوف ص 53 - و - مثير الاحزان ص 21.