بازگشت

علل مسخ و دگرگوني جوامع بشري


اگر جامعه ي انساني، قدرت جاذبه و دافعه او دچار اختلال شود، و با رهنمودهاي مصلحان دلسوز اصلاح نگردد، بيمارگونه بماند، به جاي


ارزشها، ضد ارزشها را جذب كند، و انواع زشتي ها را در خود راه دهد، آن جامعه بيمار مي گردد، دچار مسخ ارزشها و دگرگوني پندارها مي شود.

ديگر بديها را خوب، و خوبيها را بد مي پندارد.

در چنين جامعه اي كسي به رشد و كمال نخواهد رسيد زيرا سلامت جامعه در سلامت فرد أثر دارد، و بيماريهاي اجتماعي، افراد را نيز دچار آفت كرده از پاي در مي آورد، كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد:

و ما كل ذي قلب بلبيب، و لا كل ذي سمع بسميع، و لا كل ناظر ببصير. فيا عجبا! و ما ولي لا أعجب من خطا هذه الفرق علي اختلاف حججها في دينها! لا يقتصون أثر نبي، و لا يقتدون بعمل وصي، و لا يؤمنون بغيب، و لا يعفون عن عيب، يعلمون في الشبهات، و يسيرون في الشهوات. المعروف فيهم ما عرفوا، و المنكر عندهم ما أنكروا، مفزعهم في المعظلات الي أنفسهم، و تعويلهم في المهمات علي آرائهم، كأن امري ء منهم امام نفسه، قد أخذ منها يري بعري ثقات، و أسباب محكمات.

(نه هر كس قلب دارد انديشمند است، و نه هر صاحب گوشي شنواست، و نه هر چشم داري بينا!

شگفتا! چرا تعجب نكنم؟ از خطا و اشتباه اين گروههاي پراكنده با اين دلائل مختلفي كه بر مذهب خود دارند، نه گام به جاي گام پيغمبري مي نهند، و نه از عمل وصي پيغمبري پيروي مي كند.


نه به غيب ايمان مي آورند، و نه خود را از عيب بركنار مي دارند.

به شبهات عمل مي كنند، و در گرداب شهوات غوطه ورند، نيكي در نظرشان همان است كه خود نيك مي شمارند، و منكر و زشتي آن است كه خود منكر بشمارند.

در حل مشكلات به خود پناه مي برند و در مبهمات تنها به رأي خويش تكيه مي نمايند.

گويا هر كدام امام خويشتن مي باشند كه به دستگيره هاي مطمئن و اسباب محكمي كه خود مي انديشند و خود ساخته اند چنگ زده اند) [1] .

آن گونه كه نسبت به دگرگوني رواني افراد آفت زده فرمود:

و من لم ينفعه الله بالبلاء و التجارب لم ينتفع بشي ء من العظة، و أتاه التقصير من أمامه حتي يعرف ما أنكر، و ينكر ما عرف.

(آنكس كه از آزمايشها و تجربه هاي خدادادي سود نبرد، از هيچ پند و اندرزي سود نخواهد برد، و دچار انحراف فكري و كوته نظري شده به گونه اي كه بد را خوب و خوب را بد مي پندارد) [2] .

سپس به مسخ ارزشها در جامعه ي بيمار اشاره مي فرمايد كه:


الي الله أشكو من معشر يعيشون جهالا، و يموتون ضلالا، ليس فيهم سلعة أبور من الكتاب اذا تلي حق تلاوته و لا سلعة أنفق بيعا و لا أغلي ثمنا من الكتاب اذا حرف عن مواضعه، و لا عندهم أنكر من المعروف، و لا أعرف من المنكر!

(شكايت به خدا مي برم، از گروهي كه در جهل و ناداني زندگي مي كنند، و در گمراهي جان مي دهند).

در ميان آنها متاعي بي ارزشتر از قرآن نيست، اگر آن را آنچنان كه بايد تلاوت كنند و متاعي نزد آنان رائج تر از آن نتوان يافت اگر آن را تحريف كنند و در نظر آنان چيزي زشت تر از «معروف» و نيكوتر از «منكر» وجود ندارد! [3] .

در تمام هشدارهاي امام علي عليه السلام در نهج البلاغه، مسخ شدن جان و روح آدمي مورد توجه است كه در جامعه فاسد انسان دگرگون شده «معروف» را «منكر» و «منكر و زشتي ها» را «معروف» مي پندارد.

پس از رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و انزواي عترت، هر روز آفت هاي فراواني به پيكره ي جامعه اسلامي يورش مي آورد، و سلامتي آن را تهديد مي كرد، و مصلحان و طبيبان واقعي جامعه اسلامي نيز نمي توانستند به درمان آن روي بياورند يا اعدام سر بر دار مي شدند.

و يا همواره در هجرت و فراق به سر مي بردند.

و يا در زندانها محصور بوده و اجازه ي تماس با مردم را نداشتند.


كه سرانجام پيكره ي بي دفاع جامعه اسلامي در برابر آفات هاي گوناگون بيمار گشته، دچار مسخ و دگرگوني ارزشها شد كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به آنها اشاره فرمود:

وقتي جامعه ي انسانها آلوده شود، مسخ گردد، به انحراف كشانده شود

- رشد و تكامل انسانها واقعيت ندارد

- سلامت فرد هرگز تضمين نخواهد شد

- زمينه هاي مناسب رشد و كمال از بين خواهد رفت

- و انواع زشتي ها رشد خواهد نمود و هويت فرهنگي جامعه و افراد تغيير خواهد كرد


پاورقي

[1] خطبه 4/88 نهج‏البلاغه معجم المفهرس.

[2] خطبه 26/176 نهج‏البلاغه معجم المفهرس.

[3] خطبه 10/17 نهج‏البلاغه معجم المفهرس.