بازگشت

مراحل امر به معروف در پيام عاشورا


امام حسين عليه السلام در دوران زندگي به باور نوراني خود مراحل امر به


معروف را تحقق بخشيد، و به آن عمل كرد.

هم شناخت و شناسائي كرد و هم به ملت اسلام شناساند.

هم در گفتار و سخن مراحل امر به معروف را تذكر داد

و هم در نامه هاي خود نوشت و توضيح داد

و هم در عمل و مبارزات مداوم خود مراحل ياد شده را پياده كرد

در دوران زندگي پدر، حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در ميدان جمل و صفين و نهروان دست به شمشير برد، و در خشكاندن ريشه هاي منكر و فساد تلاش كرد.

و در دوران صلح و امامت امام مجتبي عليه السلام با شيوه هاي تبليغي و گفتاري تذكر داد، تبليغ كرد، هشدار داد، نامه هاي تكان دهنده اي به معاويه نوشت او را محكوم و جنايات او را آشكارا بيان كرد.

و فرماندار مدينه را كه به ساحت قدس امام علي عليه السلام جسارت كرد، در ميان ازدحام جمعيت از منبر مسجد مدينه به زير كشيد و او را تهديد و تنبيه كرد

و وقتي فرماندار مدينه پيشنهاد بيعت با يزيد را مطرح كرد، امام با جوانان بني هاشم مسلحانه به دارالاماره روي آورد.

جواب خشونتهاي آنها را با خشونت داد

و روزي كه مدينه را ترك فرمود، در مكه با سخنرانيها، افشاگريها برخي ديگر از مراحل امر به معروف را زنده كرد

و آنگاه كه نامه ها، پند دادنها تذكرات گفتاري أثر نكرد، در كربلا دست به شمشير برد، و با خون و شهادت مراحل امر به معروف را براي هميشه تاريخ جاودانه ساخت


و پس از شهادت امام عليه السلام اهل بيت مظلوم او در عمل، از نظر كاربردي مراحل امر به معروف را نسبت به حجاب، نماز، در كوفه، در منزلگاههاي طولاني بين كوفه و شام، در مجلس يزيد، در مسجد بزرگ اموي، در خرابه شام و همه جا تحقق بخشيدند

حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام در سخنرانيهاي مكرر خود نيز به مراحل و ضرورت امر به معروف و نهي از منكر پرداخت.

در منزلگاهي بنام «بيضه» بين راه كوفه، كه حر و لشگريانش رهگير شدند، در ميان دو لشگر در سخنان ارزشمندي فرمود:

«أيها الناس؛ ان رسول الله صلي الله عليه و آله قال: «من رأي سطانا جائرا مستحلا لحرم الله، ناكثا لعهد الله، مخالفا لسنة رسول الله، يعمل في عباد الله بالاثم و العدوان فلم يغير عليه بفعل و لا قول، كان حقا علي الله أن يدخله مدخله».

ألا و أن هولاء قد لزموا طاعة الشيطان، و تركوا طاعة الرحمن، و اظهروا الفساد، و عطلوا الحدود، و استأثروا بالفي ء، و أحلوا حرام الله، و حرموا حلال الله، و أنا أحق من غير.

قد أتتني كتبكم، و قدمت علي رسلكم ببيعتكم أنكم لا تسلموني و لا تخذلوني، فان تممتم علي بيعتكم تصيبوا رشدكم، فأنا الحسين بن علي، و ابن فاطمة بنت رسول الله صلي الله عليه و آله، نفسي مع أنفسكم، و أهلي مع أهليكم، فلكم في اسوة، و ان لم تفعلوا و نقضتم عهدكم، و خلعتم بيعتي من أعناقكم فلعمري ما هي لكم بنكر، لقد فعلتموها بأبي


و أخي و ابن عمي مسلم! و المغرور من اغتربكم، فحظكم أخطأتم، و نصيبكم ضيعتم و من نكث فانما ينكث علي نفسه [1] و سيغني الله عنكم، و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته». [2] .

(اي مردم! پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود:

هر مسلماني با سلطان زورگويي مواجه گردد كه حرام خدا را حلال نموده و پيمان الهي را در هم مي شكند با سنت و قانون پيامبر از در مخالفت درآمده در ميان بندگان خدا راه گناه و معصيت و عدوان و دشمني در پيش مي گيرد ولي او در مقابل چنين سلطان با عمل و يا با گفتار اظهار مخالفت ننمايد بر خداوند است كه اين فرد (ساكت) را به محل همان طغيانگر و آتش جهنم داخل كند.

مردم! آگاه باشيد اينان (بني اميه) اطاعت خدا را ترك و پيروي از شيطان را بر خود فرض نموده اند فساد را ترويج و حدود الهي را تعطيل نموده في ء را (كه مختص به خداوند و پيامبر است) به خود اختصاص داده اند حلال و حرام و اوامر و نواهي خداوند را تغيير داده اند و من به هدايت و رهبري جامعه مسلمانان و قيام عليه اين همه


فساد و مفسدين كه دين جدم را تغيير داده اند از ديگران شايسته ترم.

گذشته از اين حقايق، مضمون دعوتنامه هائي كه از شما بدست من رسيده و پيام پيك هائي كه از سوي شما به نزد من آمده اند اين بود كه شما با من بيعت كرده و پيمان بسته ايد كه مرا در مقابل دشمن تنها نگذاريد و دست از ياري من برنداريد اينك اگر بر اين پيمان خود باقي و وفادار باشيد به سعادت و ارزش انساني خود دست يافته ايد زيرا من حسين فرزند دختر پيامبر صلي الله عليه و آله و فرزند علي عليه السلام هستم كه وجود من با شما مسلمانان در هم آميخته و فرزندان و خانواده ي شما بحكم فرزندان و خانواده خود من هستند (در ميان من و مسلمانان جدائي نيست) كه شما بايد از من پيروي كنيد و مرا الگوي خود قرار دهيد.

اگر با من پيمان شكني نموديد و بر بيعت خود باقي نمانديد بخدا سوگند اين عمل شما نيز بي سابقه نيست و تازگي ندارد كه با پدرم و برادرم و پسر عمويم مسلم نيز اين چنين رفتار نموديد و با آنان از در عذر و پيمان شكني در آمديد پس آن شخص فريب خورده است كه به حرف شما اعتماد كند و به پيمان شما مطمئن شود شما مردماني هستيد كه در بدست آوردن نصيب اسلامي خود راه خطا پيموده و سهم خود را به رايگان از دست


داده ايد و هر كس پيمان شكني كند بضرر خودش تمام خواهد گرديد و اميد است خداوند مرا از شما بي نياز سازد.

والسلام)



پاورقي

[1] الفتح: 10.

[2] تاريخ الطبري ج 4 ص 304 - و - الکامل في التاريخ 552: 2، احقاق الحق 609: 11، وقعة الطف: 172.