بازگشت

احياي اسلام


«خطري كه معاويه و يزيد براسلام داشتند، اين نبود كه غصب خلافت كردند، اين يك خطر كمتر از آن بود. خطري كه اينها داشتند اين بود كه اسلام را به صورت سلطنت در مي خواستند بياورند، مي خواستند معنويت را به صورت طاغوت درآورند.» [1] .

«آنها (بني اميه) مي خواستند اصل اسلام را ببرند و يك مملكت عربي درست كنند و اين كار (سيدالشهدا) اسباب اين شد كه عرب و عجم و همه مسلمين توجه پيدا كردند كه نه، قضيه، قضيه ي عربيت و فارسيت و اينها نيست. قضيه ي خدا و اسلام است.» [2] .

«محرم ماهي است كه به وسيله سيد مجاهدان و مظلومان اسلام زنده شد و از توطئه عناصر فاسد و رژيم بني اميه كه اسلام را تا لب پرتگاه برده بودند رهايي بخشيد.» [3] .

«رژيم منحط بني اميه مي رفت تا اسلام را رژيم طاغوتي و بنيانگذار اسلام را برخلاف آنچه بوده معرفي كند، معاويه و فرزند ستمكارش به اسم خليفه رسول الله با اسلام آن كرد كه چنگيز با ايران، و اساس حكمت وحي را تبديل به رژيم شيطاني نمود.» [4] .

«حضرت سيدالشهدا - سلام الله عليه - ديدند كه معاويه و پسرش (خداوند لعنتشان كند) اينها دارند مكتب را از بين مي برند، دارند وارونه اسلام را جلوه مي دهند، اسلامي كه آمده است براي اينكه انسان درست كند، نيامده است قدرت براي خودش درست كند آمده است انسان درست كند.» [5] .

«سيدالشهدا هم كشته شد، نه اينكه رفتند يك ثوابي ببرند، ثواب براي او خيلي مطرح نبود، آنطور رفت كه اين مكتب را نجاتش بدهد، اسلام را پيشرفت بدهد، اسلام را زنده كند.» [6] .

«اسلام همچو عزيز است كه فرزندان پيامبر جان خودشان را فداي اسلام كردند، حضرت سيدالشهدا - سلام الله عليه - با آن جوانها، با آن اصحاب براي اسلام جنگيدند و جان دادند و اسلام را احيا كردند.» [7] .

«شهادت سيد مظلومان و هواخواهان قرآن در عاشورا، سرآغاز زندگي جاويد اسلام و حيات ابدي قرآن كريم بود.» [8] .

«سيدالشهدا كشته شد مكتبش محفوظ بود، بلكه مكتب را زنده كرد، با اين كشته شدن مكتب را زنده كرد.» [9] .

«شهادت حضرت سيدالشهدا مكتب را زنده كرد. خودش شهيد، مكتب اسلام زنده شد و رژيم طاغوتي معاويه و پسرش را دفن كرد.» [10] .


پاورقي

[1] همان - ج 7 - ص 37.

[2] همان - ج 13 - ص 158.

[3] همان - ج 10 - ص 242.

[4] همان - ج 7 - ص 236.

[5] همان - ج 7 - ص 230.

[6] همان - ج 8 - ص 71.

[7] همان - ج 7 - ص 109.

[8] همان - ج 14 - ص 263.

[9] همان - ج 7 - ص 230.

[10] همان - ج 8 - ص 12.