بازگشت

واقعيتهاي نوع 1


اين نوع واقعيتها به گونه اي هستند كه ممكن است در نگاه اول براي انسانهاي صرفا واقع گرا همچون كوه موانع حركت ارزيابي شوند، اما در ديدگاه يك انسان آرمان گرا اينگونه واقعيتها مانع حركت به سوي اهداف نيست، البته اين بدان معنا نيست كه يك انسان آرمان گرا نسبت به واقعيتها بي توجه است، بلكه آرمانها را فوق واقعيتها مي بيند و در نتيجه براي او نمي تواند به عنوان مانع مطرح باشد.

واقعيتهاي نوع اول برخلاف نوع دوم كه به يزيد و يزيديان برمي گردد، به امام حسين (ع) و ياران باوفاي او مربوط مي شود و آنها را در معرض آزمايش و انتخاب دشواري قرار مي دهد.

تاريخ گواهي مي دهد كه ستمگران و مستكبران براي تحت فشار گذاشتن عدالتخواهان تلاش زيادي داشته اند كه مشكلاتي از قبيل اين واقعيتها را بر سر راه آنها قرار دهند، تا به سازش و تسليم و بيعت وادارند. و چه بسيار مبارزان و انقلابيوني كه تحت تأثير فشارها و مشكلات اينچنيني، ناگزير به رها كردن آرمانهاي خويش شده اند.

شيوه مستكبران اين است كه اين دسته از واقعيتها را بزرگ جلوه دهند و از كاه كوه بسازند، تا آرمانخواهان بامحاسبه توان خويش متزلزل شوند و در نهايت تن به سازش دهند. اما در قاموس حضرت ابي عبدالله (ع) هيچ واقعيتي توان مقابله باآرمانهاي مقدس را ندارد.

فرهنگ مبارزاتي و آرمانخواهانه سيدالشهدا (ع) به گونه اي است كه عظمت اينگونه واقعيتها را به تحقير، و تلخي آنها را به شيريني، و دشواري آنها را به آساني مبدل مي كند.

در قيام عاشورا نيز اين واقعيتها نتوانست سد راه امام حسين (ع) و ياران او شود و ذلت را بر آنها تحميل كند، زيرا فرياد «هيهات منا الذله» پاسخي به اين واقعيتها بود.