بازگشت

مقدمه


در جهان امروز كه از يك سو، پيشرفتهاي علمي و تكنيكي، تحولات عظيمي به وجود آورده و از سوي ديگر در جهت دين زدايي - بويژه پس از رنسانس علمي اروپا - تلاشهاي گسترده و حساب شده اي صورت گرفته است، به ميدان آمدن «آرمانها» آنچنان مشكل مي نمايد كه اگر امدادهاي غيبي را ناديده بگيريم، امري بسيار مشكل به نظر مي رسد.

جهان امروز كه عصر اتم و فضا و كامپيوتر و... خوانده مي شود، تكامل انسان را مترادف با رشد ابزار تفسير مي كند؛ هدف از خلقت انسانها را به فراموشي سپرده است و بزرگترين «آرمان» فرستادگان خداوند يعني توحيد را تحت الشعاع علم و تكنيك و توسعه و... قرار مي دهد.

در مقابل، دوري از معنويات و آرمانهاي ديني و اخلاقي موجب شده، تا انسانهاي آرمانگر نسبت به اين مشكل عمده جوامع بشري واكنش نشان دهند و در صدد احياي ارزشهاي الهي و انساني برآيند و در قبال مظلوميت و محكوميت «آرمانها»ي ديني در مقابل «واقعيتها» ي، اجتماعي مقاومت نشان دهند و با فداكاري و تحمل سختيها، نور هدايت فرستادگان خداوند را روشن نگهدارند.

توحيد، بزرگترين و اصلي ترين «آرمان» در رسالت انبياي الهي بوده است و آن نخبگان عالم هستي همواره با دو «واقعيت» كشته شدن و تكذيب شدن مسير توحيدي را پيموده اند. همچنين با نظري اجمالي در سيره اولياي الهي و امامان معصوم - عليهم السلام - آشكارا در مي يابيم كه ائمه هدي نيز اهداف و سرنوشتشان همانند پيامبران عظام بوده است. توحيد بزرگترين «آرمان» براي آنها بوده و همگي در معرض واقعيت كشته شدن يا تكذيب شدن بوده اند.

از جمله آن بزرگواران، حضرت ابي عبدالله الحسين (ع) است كه «واقعيت» كشته شدن در راه «آرمانهاي» توحيدي خويش را در نهايت عشق و اخلاص پذيرا شد و با قيام خويش همه تشنگان توحيد را تا آخر هستي سيراب نمود.

نحوه عملكرد حضرت امام حسين (ع) و ياران باوفاي ايشان در واقعه عاشورا كه قديسان عالم ملكوت را به تحير نگاه داشت، خمير مايه اي براي پيروان راستين آن امام (ع) در عرصه مقابله حق و باطل در طول تاريخ شد و موجب گشت تا قيامهاي اسلامي پس از آن حضرت از آن كانون عدالتخواهانه و حق طلبانه براي هميشه تغذيه گردند.

جايگاه «واقعيت» و «آرمان» در قيام عاشورا از ديدگاه حضرت امام خميني (س) چيزي است كه اين نوشته سعي در بررسي آن دارد و مي كوشد تا عمده مطالب را از انديشه هاي تابناك امام عزيز (س) برگيرد و ارائه نمايد.

با توجه به معاني مختلفي كه دو مفهوم «واقعيت و «آرمان» در حوزه هاي گوناگون علمي دارند، ضرورت دارد اين دو واژه تعريف شوند. منظور از «واقعيتها» مجموعه «هست»ها و آنچه وجود دارد و مراد از «آرمانها» مجموعه «بايد»هاست و آنچه بايد به وجود آيد.

در اين نوشته «واقعيت»هاي قيام عاشورا به دو مقوله مجزا تحت عنوان «واقعيتهاي نوع اول» و «واقعيتهاي نوع دوم» تقسيم شده است؛ چون اين دو نوع تفاوت ماهوي دارند.

واقعيتهايي مانند كشته شدن امام حسين (ع) و شكست ظاهري امام جزو «واقعيتهاي نوع اول» است و واقعيتهايي نظير فساد حكومتي يزيد، رواج منكر در جامعه، ظلم و ستم حكومتي و وارونه جلوه دادن چهره دين توسط حكومت بني اميه جزو «واقعيتهاي نوع دوم» قرار مي گيرد.

مراد از «آرمان»ها ارزشها، باورها و سنتهاي ديني است كه در جريان نهضت عاشورا انگيزه قيام بودند، و مهمترين آنها عبارتند از: احياي دين، عدالت طلبي، عزت طلبي، اصلاح جامعه و طاغوت ستيزي.

با اين توضيح كوتاه بايد بررسي شود كه امام حسين (ع) در مقابل اين نوع واقعيتها چگونه موضعگيري كردند؟ آيا آرمانها فداي واقعيتها شدند يا برعكس؟ واقعيتها در اولويت قرار گرفتند يا آرمانها؟ واقعيتها چه نقشي در قيام عاشورا ايفا كردند؟ باتوجه به تفكيكي كه اين نوشته در مورد واقعيتهاي نوع اول و دوم قايل شده، ميزان اثر گذاري اين دو در ارتباط باآرمانها تا چه اندازه اي بوده است؟ و بالاخره اينكه در ميدان انتخاب، حضرت ابي عبدالله (ع) در مقابل واقعيتها تسليم شد يا...؟

از آنجا كه پاسخ به اين پرسشها با بيان ديدگاههاي حضرت امام خميني (ره) در مورد قيام عاشورا روشن مي شود، موضوع را با بررسي اين ديدگاهها پي مي گيريم: