بازگشت

دو شيوه نگرش به واقعه عاشورا


پيش از ورود به بحث، ذكر اين نكته حايز اهميت است كه در تحليل واقعه عاشورا دو ديدگاه كاملا متفاوت وجود دارد:

ديدگاه اول معتقد است كه امام حسين (ع) وظيفه اي را كه از قبل معين شده بود به مرحله اجرا در آورد و از همان آغاز از شهادت خود و ياران و اسارت خاندانش آگاه بود و به رغم همين آگاهي، سفر تاريخي و سرنوشت ساز خود به سوي عراق را شروع كرد.

صاحبان اين ديدگاه اعتقاد دارند كه اين وظيفه، اختصاصي حضرت امام حسين (ع) است و هيچ فرد و حتي هيچ معصوم ديگري چنين وظيفه اي ندارد. [1] .

بر اساس ديدگاه دوم، امام (ع) به قصد تشكيل حكومت حركت كرد و هدفي جز وظيفه اي كه اوضاع اجتماعي و مذهبي جامعه مسلمين اقتضا مي كرد، نداشت و كاري كه امام حسين عليه السلام كرد، وظيفه اي بود كه هر مومن آگاهي در موقعيت مشابه بايستي انجام دهد و نبايد كار امام (ع) را وظيفه اي تعبدي كه خاص اوست تلقي كرد و اينكه ديگر امامان شيعه اگر به چنين كاري دست نزدند به اين جهت بود كه شرايط مشابه وجود نداشت البته لازمه چنين تحليلي اين نيست كه اعتقاد داشته باشيم حضرت به عاقبت كار خويش علم نداشت، بلكه كاملا با علم پيشين امام به فرجام اين قيام سازگار است.

تحليل نخست، راه را به سوي هر گونه برداشت فقهي از واقعه كربلا مي بندد، زيرا وظيفه اختصاصي مجالي براي الگو برداري ديگران باقي نمي گذارد. اما تحليل دوم بر اين نكته اصرار مي ورزد كه حركت امام (ع) الگو و سرمشق هر مسلماني است. پس از ذكر اين بحث مقدماتي، به تبيين نقطه نظرات فقهي حضرت امام پيرامون چهار جنبه فقهي قيام عاشورا مي پردازيم و در اين زمينه تنها به ذكر مباني فقهي ايشان اكتفا مي كنيم و از بحثهاي دقيق استدلالي قابل طرح در هر مورد مي پرهيزيم.


پاورقي

[1] منشأ اين تحليل وجود برخي روايات است که از آن چنين برداشتي شده است. نمونه هايي از اين روايات در کتاب اصول کافي کتاب الحجة، باب أن الائمة لم يفعلوا شيئا و لا يفعلون الا يعمد من الله عز و جل آمده است. در روايت اول اين کتاب باب به امام صادق نسبت داده شده که ايشان فرموده اند: نامه‏اي آسماني از جانب خداوند براي رسول آمد که براي امامان بعد از ايشان نيز اين ميراث باقي بود. هر امامي که به امامت رسيد، مهر وصيت مربوط به خويش را مي گشود و تکليف و وظيفه خويش را قرائت مي کرد. در نامه سر به مهر اباعبدالله الحسين (ع) چنين آمده بود: «أن قاتل فاقتل و اخرج بأقوام للشهادة، لا شهادة لهم الا معک.» در روايت دوم همين باب نيز قريب به همين مضمون آمده است.