بازگشت

فداكاري اصحاب


بابي انتم و امي

بدون شك يزيد و ابن زياد، جان حسين عليه السلام و خون او را مي خواستند و به كم تر قانع نبودند.تنها ابن سعد است كه به گندم ري روي آورده و مي خواهد تا مي شود كارها بدون جنگ و خون ريزي به آخر برسد و به ابن زياد نصيحت مي كند و شمر خشونت مي ورزد و با نامه ي قاطع ابن زياد و فرمان مرگ ابن سعد در صورت سستي به كربلا مي آيد.

خود حضرت در شب عاشورا فرمودند كه دشمن مرا مي خواهد و با شما كاري ندارد.


با اين توضيح چگونه مي شود در يك بيابان گسترده، يك عده ي محدود در ميان سي هزار نفر يا بيش تر گرفتار شوند و با اين كه آن ها مي خواهند كار را تا ساعتي تمام كنند، يك روز تا عصر معطل شوند و آن قدر هم كشته بدهند كه تا چند روز براي دفن كشته ها بمانند.

چرا حسين را در همان لحظه هاي اول از دور يا نزديك نزدند و چرا كار را با تمام عجله اي كه داشتند، يك سره نكردند؟؟

اين نشان مي دهد كه اصحاب با تمام وجود، حضرت را حفاظت مي كردند و با اين كه حضرت در رفت و آمد بود و در منظر و مرآي دشمن بود، به خاطر همراهي و حفاظت اين ياران و فداكاري آن ها محفوظ ماندند و به دست دشمن نيفتادند.

اين تأمل نشان مي دهد كه اصحاب چگونه در آن بيابان باز و در ميان آن همه دشمن سفاك، از امام حفاظت مي كردند و حتي از همراهي اسلحه با سفير ابن سعد كه مرد سفاك و خون ريزي بود، جلوگيري مي نمودند.اين نشان مي دهد كه ياران حضرت علي رغم افراد كم، چه قدر خبير و كار كشته و نظامي بودند كه با آرايش و نظام، اين قدر استقامت كردند و آن قدر تلفات گرفتند.

حبيب بن مظاهر و زهير بن قين، ميمنه و ميسره را داشتند و عباس بن علي در قلب لشكر ايستاده بود و با جنگ تن به تن كار آغاز شد و ياران حسين مسلطتر و قوي تر جلوه كردند.ناچار با فرمان ابن سعد به جنگ گروهي روي آوردند و اصحاب حسين را به محاصره انداختند كه حضرت ابوالفضل محاصره را مي شكند و اصحاب را با زخم هاي زياد بيرون مي آورد.

مرحله ي بعد تيرباران و جنگ از راه دور است كه اسب ها و تعداد زيادي از


اصحاب شهيد مي شوند.در هنگام نماز ظهر هم عده اي ديگر از اصحاب به شهادت مي رسند.

اين ها با صورت به سوي تيرها و نيزه ها هجوم مي آورند و اين گونه بر طبيعت و عادت خويش مسلط شده اند.در آن ها عشقي بالاتر از عشق به نفس آمده كه اين گونه آن عشق سابقه دار را عقب زده و به هجوم بر نيزه ها واداشته است.

مادر، در هنگام خطر به حفاظت از فرزند، به دشمن روي مي آورد و هجوم مي برد، چون عشق مادري بالاتر از عشق به خويش و حب به نفس است، ولي ما كه عشق هاي ديگر تمامي دل هامان را گرفته، در خواب هم از برابر تيرها مي گريزيم و حسين عليه السلام را به دشمن و تيرها مي سپاريم.