بازگشت

تسويف و تاخير


قيس بن مسهر [1] .

عبدالله بن يقطر [2] .

طرماح بن عدي. [3] .

اين دو از رسولان امام براي مسلم هستند كه در قادسيه به وسيله ي حصين بن نمير دستگير مي شوند و به كوفه روانه مي شوند و براي لعن بر حسين عليه السلام بر منبر فرستاده مي شوند و مردم را به ياري حسين و جدايي از حرام زاده اي مثل ابن زياد مي خوانند و از بالاي قصر پرتاب مي شوند و سر از بدن شكسته شان جدا مي شود.

طرماح بن عدي هم از طايفه ي طي است كه از كوفه بيرون آمده و آن لشكر عظيم نخيله را ديده و هنگامي كه به حسين مي رسد، به جاي نصرت به نصيحت مي پردازد و از حسين عليه السلام مي خواهد كه به كوه هاي طي روي بياورد و تا بيست هزار شمشيرزن را در ركاب خود ببيند كه تا جان در بدن دارند از او دفاع مي كنند.حضرت مي فرمايد: كه من با حر عهدي دارم و نمي پذيرد و طرماح به خاطر رساندن آذوقه ي عيال از حسين عليه السلام جدا مي شود تا خود براي نصرت او بازگردد و حسين عليه السلام مي فرمايد: شتاب كن، چون ممكن است كه ما را نبيني و او مي رود و هنگامي كه بازمي گردد، ديگر در نينوا لاله اي نيست و آتش ها خاكستر شده اند.

اين تسويف و تأخيرها به خاطر هر عذر و بهانه اي كه باشد، از ترجيح آن بهانه


حكايت دارد.چرا ما تكليف ها را به عقب مي اندازيم؟ آيا امكان بيشتر و يا قدرت زيادتر و يا رفع موانع و يا رفعت همتي را انتظار داريم؟

مادامي كه حسين، به تبليغ و دگرگون كردن تلقي مردم از خويش و از حكومت محتاج است، مادام كه او به مهره هاي كارساز و جايگزين آن ها از مهره هاي موجود نياز دارد، چگونه تأخير مي كنيم و براي تأمين چند ماه آذوقه مي رويم و فرصت ها را از دست مي دهيم در حالي كه زمان تنگ و هدف دور و موانع بسيار و راهزن ها در كمين هستند.

ما براي فرار از تكاليف، تكاليف را سنگين مي شماريم و توان خود را نفي مي كنيم تا عذر تأخير و تسويف را فراهم كنيم.ما مي گوييم:

«لو استطعنا لخرجنا معكم يهلكون انفسهم». [4] .

و خدا مي گويد:

«لو ارادوا الخروج لا عدوا له عدة». [5] .

ما مي گوييم: اگر مي توانستيم مي آمديم و خدا مي فرمايد: اگر مي خواستند آماده مي شدند.

و هميشه حجتي بر ما هست كه نشان مي دهد چگونه مي توان در حضور ابن زياد و بالاي منبر او نصرت حسين عليه السلام را داشت و منتظر فرصت هاي طلايي نماند.

چگونه حسين را به بيست هزار شمشير زن وعده مي دهيم در حالي كه ممكن


است آن ها هم براي تأمين آذوقه و يا كارهاي ديگر رفته باشند.

آن چه خدا مي خواهد شتاب و سبقت است كه:

«سارعوا الي مغفرة من ربكم»، [6] .

و «اغتنموا الفرص» و «اغتنموا المهل». [7] .

و آن چه شيطان مي خواهد وعده و وعيد و تسويف و تاخير است كه:

«يعدهم و يمنيهم و ما يعدهم الشيطان الا غرورا». [8] .

ما اگر مي خواهيم كه حسرت نصرت معصوم و حسرت غنيمت همراهي او را نداشته باشيم و همچون طرماح به جاي خالي نرسيم، بايد تمرين كنيم و هيچ تكليفي را به خاطر بهانه اي به عقب نيندازيم و الان مي روم و رفتم را با عمل جايگزين كنيم كه تا به خود بجنبيم، ديگران رفته اند و كارها را برده اند و ما را با لهو و لعب ها گذاشته اند.


پاورقي

[1] تاريخ امام حسين عليه السلام، ج 2، ص 6.

[2] همان.

[3] تاريخ امام حسين عليه السلام، ج 1، ص 175.

[4] توبه، 42.

[5] توبه، 46.

[6] آل عمران، 133.

[7] نهج البلاغه‏ي صبحي صالح، خ 76.

[8] نساء، 120.