بازگشت

كلامي از فاطمه ي زهرا


شب يازدهم

بسم الله الرحمن الرحيم

السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك

فاسئل الله الذي اكرم مقامك و اكرمني بك ان يجعلني معكم في الدنيا و الاخرة و ان يجعل لي قدم صدق معكم في الدنيا و الاخرة.

تقاضي علي و فاطمة الي رسول الله في الخدمة، فقضي علي فاطمة بخدمة ما دون الباب و قضي علي علي ما خلفه فقالت فاطمة عليها سلام الله: «فلا يعلم ما داخلني من السرور الا الله باكفائي رسول الله صل الله تحمل رقاب الرجال». [1] .

و روي ان النبي قال لها اي شي ء خير للمراة قالت ان لا تري رجلا و لا يراها رجل. [2] .

امروز ناموس خدا و حرم رسول خدا را از ميان خار و خاشاك بيابان مي گرفتند و سيلي مي زدند و تازيانه مي زدند و به اسارت مي بردند و خمار و ستر از سر و روي آن ها بر مي داشتند.اما فاطمه عليها السلام مي گويد: هيچكس جز خدا نمي داند كه چه سروري در دل من نشست از اين كه رسول خدا صلي الله عليه و آله تحمل گردن هاي كشيده را از من كفايت نمود.آن ها سر مي كشيدند و حتي پيشنهاد خريد اسيران را مي دادند و يا آن ها كه سر مي كشيدند تا كنجكاوي و يا شهواتشان را آرام كنند.فاطمة عليها السلام


مي گويد: بهترين چيز براي زن اين است كه مردي او را نبيند و او مردي را نبيند.

در روابط زن و مرد مسأله اين نيست كه شهر مردان و زنان و يا ديوار براي مرغ ها و خروس ها و يا پاكت هاي سياه براي مرغ هاي عريان فراهم كنيم.مسأله اين است كه رابطه ي آدم ها با يكديگر با چه حدودي همراه باشد و با چه هدف و معياري برنامه ريزي شود.

احساس من اين است كه با تفكيك زن و مرد در اصل سؤال، ديوار كشيدن ميان انسان را آغاز كرده ايم، در حالي كه اين هر دو انسان هستند و با تفاوت در تقدير، تساوي در تركيب و نسبت ها را دارند و اساس سعي را دارند.نسبت بازدهي با سرمايه و نسبت اين هر دو با نيت را.

در حالي كه فاطمه عليها السلام اين بيان را دارد، مي بينيم كه چگونه به ميدان مي آيد و چگونه علي عليه السلام را از دست مردان بيرون مي كشد و تا شمشير، غلاف شمشير ضربه بازو را شدت نمي دهند، علي را رها نمي كند.سيلي مي خورد و رها نمي كند و در همين امروز هم اين زينب است كه بار رسالت را به دوش گرفته و به اسارت رفته است.

بازتر بگويم، در واقع زن با زن و مرد با مرد و زن با مرد مي تواند مقايسه بشود و تفاوت ها و اختلاف هاي آن ها مي تواند تحليل بشود.هيچ گاه دو نفر زن، از ظاهر و خطوط انگشتان گرفته تا احساس و تفكر و انديشه در يك سطح نيستند.همين طور دو نفر مرد با يكديگر برابر نيستند.ما اين دو مورد از واقعيت را چگونه تحليل مي كنيم؟ آيا اختلاف ها را دليل امتياز و ارزش مي دانيم؟ و اگر مي دانيم بر


احساس چه حكمت يا چه ظلمي آن را توجيه مي نماييم و پاسخ مي دهيم؟

هر تحليلي كه براي اختلاف زن با زن و مرد با مرد در نظر مي گيريم همان تحليل در مورد زن و مرد هم كاربرد دارد.پس اين ما هستيم كه با سؤال هاي معنادار به دنبال شهر مردان و شهر زنان راه مي افتيم و طرح هاي درماني را و طرح هاي اتوبوسراني را و طرح هاي تفكيك در مدارس و دانشگاه ها و يا در حرم و كارگاه ها را زير سؤال مي بريم.

در حالي كه مردها با مردها برابر نيستند و در بسياري از موارد از يكديگر تفكيك مي شوند و زن ها با زن ها برابر نيستند و در مراحل گوناگون طرح طبيعي تفكيك را دارند.

اما در مورد زن ها كه با مردها برابر نيستند، از اول سؤال ها و جواب ها جبهه مي گيرند و رنگ و آب برمي دارند، كه اگر زن ها و مردها برابر هستند پس بايد آميزش و اختلاط داشته باشند.پس بايد زن ها هم حكومت كنند.پس بايد كه چه ها و چه ها كنند و از افراط و تجاوز پس از تفريط و كوتاهي ستم ببينند.

منساب تر است كه واقعيت تفاوت و ارزش نعمت ها و امتياز تفاوت ها را تحليل كنيم.در اين مرحله داده ها و بازدهي ها ملاك نيستند.نسبت اين دو با يكديگر ملاك ارزش و پاداش و مجازات است.نعمت ها مسؤليت زاست و مسؤليت ها بر اساس دارايي ها و توانايي هاست.

اين يك مسأله، مسأله ي دوم حدود و تكاليف زن و مرد و مرد و مرد و زن و زن است.اين تكاليف مي تواند اسبتدادي و يا عرفي و يا طبيعي و يا بر اساس قدر


اندازه ها باشد كه قدر، حد را سازد و حدود، حقوق را مشخص مي نماياند.اگر ملاك اين قدر و حد و حق الهي بود، ديگر تعارضي با جريان هاي طبيعي و مزاحمتي براي عادت ها و عرف هاي ديگر نخواهد بود.همان طور كه اساسي براي رأي و سليقه هاي مستبدانه نيست.

مسأله ي سوم در مورد جريان تاريخي زن و تجاوزهاي گوناگون ملت هاي گوناگون است كه هر كدام از منظر و با حساب و كتابي و يا بدون حساب و آزاد به اين مسأله پرداخته اند و هر كدام به منافع و مقاصد خود روي آورده اند.

فاطمه عليها السلام در حوزه ي حدود و عرف ها و عادت ها مي گويد كه من تحمل نگاه هاي دريده و گردن هاي كشيده و كنجكاوي هاي معنادار را ندارم و جز خدا نمي داند كه چقدر از قضاوت رسول خدا در مورد تقسيم كار من و علي خوشحالم كه مرا در خانه و علي را در بيرون عهده دار قرار داد.

آيا مي توان بر فاطمه عليها السلام خرده گرفت كه چرا از نگاه هاي كنجكاو و گردن هاي كشيده گريزاني؟ و آيا مي توان بر مردها فشار آورد كه كنجكاو نباشند و دست از طلب بدارند؟ يا بايد در چنين شرايطي به ضرورت ها روي آورد و به مقدار ضرورت رفت و آمد داشت، حتي اگر با سر برهنه به اسارت ببرند و يا عزت خدا را با تازيانه و غلاف شمشير بشكنند و صورتش را كبود نمايند...

در هر حال اين نگاه فاطمه عليها السلام و وحي است كه از خلقت و تفاوت ها و تبعيض ها به نسبت ها و به سعي، ارزش مي دهند و از تكاليف و حدود، اقدار و اندازه ها، وحي و حكم خدا را مي پذيرند و از تاريخ ظلم و ستم، بدون توجه به


شكل ها و روش هاي گوناگون آن بر تمامي آن مي شورند و هيچ ظلمي را برنمي تابند.

تو امشب به اين نكته روي بياور كه چگونه فرزندان فاطمه عليها السلام آواره ي بيابان هستند و از دست و ساعد خويش براي خود ستر و پوشش مي سازند و از نگاه هاي كنجكاو برده داران به عمه ي خود زينب پناه مي برند و با اين همه ظلم يك لحظه از ولي فاصله نمي گيرند و از او دست برنمي دارند، كه يافته اند حاكمي جز حسين عليه السلام با اين معيارها و ملاك ها نيست كه؛ «ما الامام الا الحاكم بالكتاب القائم بالقسط الدائن بدين الحق الحابس نفسه علي ذات الله». [3] .


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 43، ص 81، ح 1.

[2] بحارالانوار، ج 43، ص 84، ح 7.

[3] بحارالانوار، ج 44، ص 335، ح 2.