بازگشت

آفات جمع


در جمع ديني و جامعه ي ديني به خاطر رفعت اهداف كه بيشتر از امن و رفاه و رهايي و بالاتر از عدالت و آزادي و عرفان را مي طلبد،

و به خاطر امكان انتخاب شكر و كفر، كه هدايت و آزادي و نجدين را مي طلبد،

و به خاطر هجوم وساوس و ظهور أمنيه ها و آرزوها،

و به خاطر نقطه ضعف ها از جلوه هاي دنيا و هوس هاي دل و حرف هاي مردم، مشكلات و آسيب ها زيادتر است و تجمع در معرض گسستگي بيشتر است.چون فتنه ها و بدعت ها و انحراف ها و تعارض ها به خاطر آزادي انتخاب ديرتر مهار مي شود كه حذف و حبس و قتل و ترور مطرح نيست.بايد با مقبل به مدبر روي آورد و چه بسا در اين برخورد منافع و هوس ها و ترس ها تأثير بگذارد.چون حتي آن ها كه از يزيد روي برگردانده اند به حسين عليه السلام و يا علي بن الحسين عليه السلام روي نمي آورند، كه زيد و مصعب و مختار براي آن ها آسان تر هستند و با منافع و نفسانيت آن ها هماهنگ تر هستند.

اين جمع ديني، بر اساس معرفت و محبت و خدمت و اخوت و اصلاح و احسان شكل مي گيرد و همين، اساس سنگين و سختي است.

و همين جمع به خاطر ارزش ها و رفعتش با هجوم شيطان و هوس هاي نفس


درگير است و نزع و نزاع را به دنبال مي آورد.

و همين است كه در قول و فعل و حالت ها بايد دقيق بود كه؛ «قل لعبادي يقولوا التي هي احسن ان الشيطان ينزغ بينهم...». [1] .

«يريد الشيطان ان يوقع بينكم العداوة و البغضاء». [2] .

«ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشة في الذين آمنوا...» [3] .

در اين جمع نزغ و نزاع و عداوت و بغضاء و شايعه و افك و تهديد، دامن مي گسترد و زودتر شعله ور مي شود و همين است كه مفضل در برابر اختلاف ارث ميان داماد و برادر زن اقدام مي كند و غرامت مي پردازد و همين است كه سيد القوم خادمهم [4] مي شود و همين است كه تكليف به تزاور و لقاء و اجتماع مي شود.در روايت صفوان جمال از حضرت صادق عليه السلام آمده كه فرمود هر گاه سه نفر از مؤمنين در كنار برادر خود جمع شوند، برادري كه از شرش ايمن باشند و از درگيري هايش نترسند و به امكاناتش اميد داشته باشند، با اين شرايط هنگامي كه نزد هم جمع شوند، اگر خدا را بخوانند، جوابشان مي دهد و اگر بخواهند به آن ها مي بخشد و اگر بيشتر بخواهند، زيادت مي دهد و اگر ساكت بشوند، او خود شروع مي كند و آغاز مي نمايد. [5] .

باز معتب روايت مي كند كه امام صادق عليه السلام به داود بن سرحان مي فرمود: به دوستان من سلام برسان. به راستي مي گويم، رحمت خدا بر عبدي كه با ديگران


جمع شود و از امر ما بگويد، پس نفر سوم اين دو فرشته اي است كه براي اين هر دو استغفار مي نمايد.هرگاه كه جمع شديد به ذكر و يادآوري مشغول باشيد كه در جمع شما و مذاكره ي شما، احياي امر ماست و پس از ما در رتبه و درجه ي آن كسي است كه بياد امر ما باشد و به يادآوري ما بازگردد. [6] .

در اين روايات پس از زيارت و لقاء كه ميان دو نفر اتفاق مي افتد به تجمع و اجتماعي اشاره مي كند كه چهار نفر و كمتر و بيشتر را در هر جمعي به ذكر و يادآوري و احياي امر مي خواند و راستي كه اين گونه اجتماع به اين نتايج مي تواند برسد وگرنه بارهاي سنگين بر جمع هاي سست و پراكنده، قراري نخواهد گرفت و به مقصدي نخواهد رسيد.

سر اين همه تأكيد بر تربيت هسته هاي اوليه جامعه ي ديني كه قصد ذكر و احياي امر دارد، و به حكم و حكومت معصوم مي انديشد، در همين رفعت اهداف و زمينه ي آزادي و سختي انتخاب و هجوم وساوس و آرزوها و زنده شدن شبهه ها و فتنه ها و بدعت ها و انحراف ها و تعارض ها است.

ساختمان هاي سنگين به پايه هاي محكم نياز دارند و در برابر زلزله هاي سنگين كه رسول و مؤمنين را به طلب و جست و جو وا مي دارد، استقامتي بيشتر ضرورت دارد و اين همه به علم و ذكر و زيارت و لقاء و اجتماع و ارتباط وثيق نياز دارد.بدون اين همه تا اين همه نمي توان رفت و به آن همه نمي توان رسيد.

اين راه عارفانه، عاشقانه، نه، مستانه ي مستانه بايد رفت كه حتي معرفت و


عشق براي اين راه سخت، مركب راهواري نيستند، كه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكل ها...

اين راه، مستي و بي خودي مي خواهد تا با پاي بلاء بشتابي.پس از آن كه دل و ديده و عشق و معرفت را به طوفان بلا سپردي، از در هم ريخت بنيادها نهراسي.



ما كه داديم دل و ديده به طوفان بلاء

سيل غم گو تو بيا خانه ز بنياد ببر



امشب، شب تاسوعاست و مرسوم ياد ابوالفضل است...

ابوالفضل، عاشق حسين، فداي حسين، انيس حسين و جليس حسين عليه السلام است.

بارها در روز عاشورا آمد و اجازه رفتن خواست.كه «لقد ضاق صدري و سئمت من الحياة»؛ [7] سينه ام تنگ است از زندگي ملول گشته ام... از زندگي خسته ام.حضرت هر بار فرمود؛ «انت صاحب لوائي»؛ [8] تو پرچمدار من هستي.

تا آنكه همه ي سروها ازپاي افتادند و همه ي پروانه ها سوختند جز ابوالفضل و حسين عليه السلام باقي نماندند.با داغ دل اهل حرم و محاصره ي تمامي اهل بيت...

اين بار ابوالفضل اذن خواستند و حسين عليه السلام فرمود: كه آب بياور.حرارت و عطش بر تمامي اهل حرم اثر گذاشته بود.

ابوالفضل آمد، به كنار شريعه رسيد و با مشك پر و لب تشنه بازگشت... با


خودش مي فرمود و مي خواند و اين رجز او بود... از مرگ نمي ترسم.هنگامي كه مگر نعره بكشد از مرگ نمي ترسم تا بدنم در ميان شمشيرها پنهان شود.جانم فداي فرزند مصطفي... من سقاي خيمه ها هستم...

آمد و آمد تا آن جا كه متحير ايستاد.با دست بريده و سر شكافته و تيري بر چشم و تيري بر مشك.

امام صادق عليه السلام فرمود؛ «كان عمنا العباس بن علي عليه السلام نافذ البصيرة، صلب الايمان، جاهد مع اخيه الحسين عليه السلام و ابلي بلاء حسنا و مضي شهيدا». [9] .

و نيز فرمودند:

«... و اشهد انك قد بالغت في النصيحة و اعطيت غاية المهجود... اشهد انك لم تهن و لم تنكل و انك مضيت علي بصيرة من امرك، مقتديا بالصالحين و متبعا للنبيين». [10] .





پاورقي

[1] اسراء، 53.

[2] مائده، 91.

[3] نور، 19.

[4] بحارالانوار، ج 76، ص 273، ح 31.

[5] کافي، ج 2، ص 184، ح 14، باب 346.

[6] مستدرک، ج 8، باب 9، ص 329.

[7] بحارالانوار، ج 45، ص 41.

[8] بحارالانوار، ج 45، ص 41.

[9] سخنان حسين بن علي عليه السلام، محمد صادق نجمي، ص 373 و ص 374.

[10] سخنان حسين بن علي عليه السلام، محمد صادق نجمي، ص 373 و ص 374.