بازگشت

عوامل احياء؛ ألفت و اجتماع (2)


در بستر هر نوع اجتماع از جامعه ي بدوي گرفته تا عشايري، تا روستايي تا صنعتي و فراصنعتي، در تمامي اين بسترها، جامعه ي ديني شكل مي گيرد. جامعه ي بدوي تا مدني هر دو مي توانند بستر جامعه ي ديني باشند.جامعه ي


ديني و ولايي در برابر جامعه ي مدني نيست.همانطور كه در برابر جامعه ي بدوي و عشايري و روستايي نيست.مدينة النبي و جامعه ي ديني هر كدام از انبيا در اين بسترها و در دل جوامع مختلف باليده و سر برداشته و در ساخت و بافت و روابط و در عوامل رشد و عوامل آسيب با اين جوامع مشابهتي ندارد.

جامعه ي مدني با اجتماعي كه پيوندها و خويشاوندي ها و كدخدا منشي ها كار ساز آن نيست، در جمع بيگانه ها و مهاجرها كه حافظ و پاسداري از خويش و عشيره ندارد، شكل مي گيرد.اصناف، حقوق شهروندان را عهده دار است و اصناف به احزاب، و حزب به نهادهاي سياسي و قدرت راه مي يابد و حقوق و امنيت و آزادي و رفاه جمع از اين رهگذر فراهم مي شود در حالي كه در جوامع بدوي و عشايري حقوق و امنيت به گونه اي ديگر تأمين مي شد و رفاه و تكافل و تعاون برقرار و مدار ديگر بود.حال چه در اين جمع يا آن جمع، رسول هنگامي كه دعوتش را آغاز مي كند و بانگ بر مي دارد با دو اقليت و يك اكثريت برخورد دارد.يك اقليت صالح و مصلح است كه زود شكل مي گيرد و سپس به شكل دادن و ساختن مي پردازد و يك اقليت ديگر، فاسد و مفسد است كه زود مي گندد و گند را محصور و مبحوس نمي سازد كه سرايت مي دهد و مي پراكند و يك اكثريت هم تحت تأثير اين دو اقليت باقي مي ماند كه رسول و طاغوت نيروهاشان را و دعوتشان را با آن ها و براي آن ها مي آورند.

از دل همين اكثريت، مقبلي را كه روي آورده، در برابر مدبري كه پشت كرده مي گذراند و پس از تبيين و صف به قتال و درگيري روي مي آورد.


ساخت و بافت جامعه ي ديني با دعوت و هدايت و تربيت و اقبال و ادبار و صف و قتال گره مي خورد، در حالي كه جامعه ي مدني با هجرت و صنعت و اصناف و احزاب به تقسيم منافع و تقسيم قدرت و بحث درصدها مي رسند و در هر زمان بر فراز جامعه ي بدوي و عشايري و روستايي و شهري و بر فراز جامعه ي مدني، جامعه ي ديني شكل مي گيرد و با تبيين و روشنگري، اقبال و ادبار و صف و مبارزه آغاز مي شود، اين گونه هدايت و تربيت و اخلاق و تجمع و تشكل به هم گره مي خورد و زندگي و مرگ جوامع ديني با زندگي و سازندگي پايان و يا عقيم شدن و مرگ اصحاب همراه رقم مي خورد تا آن جا كه با انتظار و تقيه و قيام مستمر، سازندگي و تشكل و دايره ي تربيت و صف و قتال، تحقق مي يابد.

براي احياي امر معصوم و براي تحقق حكومت ديني، فراهم ساختن اين زمينه هاي تعليم و ذكر و زيارت و لقاء و تجمع و تشكل، ضروري است.

و ناچار اين چنين جمعي در تحقق و در تداوم خود مشكلات و آفت ها و گرفتاري ها و پرستاري ها و پاسداري ها متفاوتي را مي طلبد.

جمع اتفاقي و جمع عشايري و جمع ماشيني و جمع ارگانيكي و جمع هاي سازماني و تشكل صنفي و حزبي با اين جمع ديني در عوامل تحقق و عوامل تداوم و رشد و در عوامل تباهي و پراكندگي و آسيب هاي اجتماعي و حتي در نوع مشكلات و نيازها و خواسته ها تفاوت بسيار دارد.

همان طور كه نوع برخورد و تربيت و حتي نوع رهبري و مديريت آن متفاوت است.در آن جمع ها به بينات و كتاب و ميزان نياز نيست و رشد و بهره مندي هر


فرد با هر كاري كه مي كند و يا نمي كند، مطرح نيست.پس بصيرت و معرفت مطرح نيست كه بايد كمتر بپرسند و بيشتر عمل كنند.