بازگشت

كلامي از فاطمه ي زهرا


شب ششم

بسم الله الرحمن الرحيم

السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك

اللهم اجعلنا عندك وجيها بالحسين في الدنيا و الآخرة

قالت فاطمة عليها سلام الله: ابوا هذه الامة محمد و علي، يقيمان اودهم و ينقذانهم من العذاب الاليم، ان اطاعوهما و يبيحانهم النعيم الدائم ان وافقوهما». [1] .

آدمي امكانات و نعمت هايي دارد و نگهبان ها و پاسداراني در هنگام ضعف دارد.نعمت حياة و رشد و صحت از والدين و نعمت علم و بصيرت و فهم از معلم و نعمت امن و عدل از رهبر و حاكم.

محمد صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام غايت خلقت و پاسدار و محافظ و معلم و مربي و حاكم و ولي هستند و همين است كه با همراهي و اطاعت آن ها نه در سال و ماه و دنيا كه در تمامي عمر آدمي و در تمامي عوالم، او را از كجي ها و رنج ها نجات مي دهند و نعمت هاي دائم را به آن ها ارزاني مي دارند.

و همين است كه هنگام معارضه و درگيري اين پدران، محمد و علي، بر والدين و ديگران مقدم هستند.چون حوزه ي كار و توانايي و دارايي آن ها عظيم تر است.


اين ها غايت و مقصود هستند و به خاطر آن ها نعمت ها گسترده شده كه اولياء النعم هستند و با تعليم و آموزش آن ها كسري و كاستي ها برطرف مي شود و تداوم نعمت ها با شكر و متابعت آن ها تحقق مي يابد.نعمت وجود و نعمت معرفت و نعمت امن و نعمت رشد و نعمت حفظ و استمرار نعمت ها با آن ها و از آن هاست و همين است كه بر «اب ولدك و علمك و زوجك»، بر تمامي پدران مقدم هستند و نمي توان كه خانه ي رسول خدا را براي پدران ديگر بازگذاشت و بر رسول خدا تظاهر كرد و كمر بست كه؛ «ان تتوبا الي الله فقد صغت قلوبكما، و ان تظاهرا عليه فان الله هو موليه و جبريل و صالح المؤمنين و الملائكة بعد ذلك ظهير». [2] .

كساني كه به خاطر رسول از پدرانشان بگذرند و سخط و غضب پدران را با رضاي رسول و ولي بدست بيآورند ضرر نمي كنند، كه اين ها آن قدر دارا و توانا هستند كه يك كمي از دارايي و ثواب و بهره هايشان، تمامي پدران را شاد كند ولي پدران ديگر نمي توانند بر فرض رضايت، سخط و غضب محمد و علي را جواب بدهند و جبران كنند.

در اين دو روايت فاطمه عليها السلام، هم به سر ابوت محمد و علي و هم سيطره و عظمت آن ها و جبران و كفايت آن ها اشاره دارند.در برابر تمامي پدران و در برابر تمامي واسطه هاي نعمت و مجاري فيض از والدين و معلمان و حاكمان، اين ها هستند كه حق حيات و وجود و حق تعليم و معرفت و حق صحت و سلامت و امن و عدل و رشد را بر همه دارند و سخط و رضاي آن ها اصل است و ديگران ميزان


نيستند كه نه در درستي و بهره برداري سالم از نعمت ها و نه در تداوم و استمرار نعمت ها، آن هم در تمامي عوالم هيچ دستي و معرفتي و هيچ دارايي و قدرتي ندارند.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 23، ص 259، ح 8.

[2] تحريم، آيه 4.