بازگشت

اثم و عدوان


آن چه امروز اين ستمگران سرشار و ثروتمندان تجاوزگر را فرصت داده، همين شيره مالي هاي داخلي و رهبري هاي برون مرزي و ايجاد اختلاف و درگيري و حمايت از مهره هاي دست نشانده و نفوذ در جمعيت هاي به ستوه آمده است كه اين همه در زير پوشش تبليغات و هجوم وسوسه هاي غفلت، عمر بيشتري يافته و حالت احتضار طولاني تر گرفته است كه در بيان حسين عليه السلام هم هست، اين ها با اثم به عدوان تداوم مي دهند و با جور به عدوان مي پردازند.«يعمل بالاثم و العدوان» و «السائرين بالجور و العدوان».آن چه كه باعث مي شد تا در برابر حكومت علوي به بدعت ها و تبعيض ها و اتراف و اشرافيت متوسل شوند، همين نكته است كه اثم و جور، زمينه را آشفته مي كند و علي عليه السلام كه به قدرت مي رسد يا بايد اين اثم و جور را بپذيرد كه ديگر علي عليه السلام نيست و يا درگير شود كه ناچار مي شود كه باز هم مسلط نيست بخصوص آن جا كه معاويه ها سال هاي سال مسلط شده باشند و با امكانات بسيار به جمع آوري نيروها و سياست بازهاي حرفه اي


پرداخته باشند و سران را خريده باشند.

راستي كه نقشه ها حساب شده هستند.با اثم و گناه زمينه ي عدوان را فراهم مي كنند و با جور و تبعيض مهره هاي خود را مي كارند و تو مجبوري كه از ريشه ها شروع كني و از اعماق سر برداري... هر چند كه زمان ببرد و هر چند كه سنگين باشد كه، در زمينه ي اثم و گناه و جور و تبعيض نمي توان به حكومت علوي رسيد كه مي فرمود: «ءأطلب النصر بالجور»... [1] چگونه با پاي باطل به سوي حق مي توان رفت و چگونه با جور و ستم به پيروزي مي توان رسيد؟؟ اگر مي بيني كه گردنكشي به عده اي امكان مي دهد كه بخورند و بنوشند و آزادي مي دهد كه بكنند هر چه مي خواهند، در واقع از همين قانون استفاده مي كنند كه با اثم به عدوان زمينه مي دهند و با آزادي بي ضرر به فشارها و تجاوزهاي خويش راه مي يابند؛ «يعمل بالاثم و العدوان».اين ها با اثم و عدوان عمل مي كنند و با جور و عدوان سير مي كنند و سلوك مي كنند و سياست مي كنند.

و سلام خدا بر حسين عليه السلام و بر علي عليه السلام كه اين بازي ها را مي بينند و اين پيچيدگي ها را مي شناسند و مي شناسانند و از هدف ها تخفيف نمي دهند و با تمامي رنج ها از سنت چشم نمي پوشند و حتي با پاي باطل به سوي حق نمي روند و از جور براي پيروزي خود وسيله نمي سازند.هر چند كه در نگاه محدود عده اي متهم به خيال و رؤيا شوند و متهم به بي سياستي و بي كفايتي شوند و متهم به ضعف و عجز و جهل شوند، كه معيارها براي كسي كه تمام راه را مي بيند و براي


تمامي روزهاي انسان برنامه مي گذارد، با ديگراني كه بيش از سلطنت نمي خواهند و بيشتر از امروز را نمي شناسند، تفاوت خواهد داشت.

اين ها نمي توانند از حقي، از نظامي، از اهدافي كه شناخته اند، به خاطر هوس هاي خود و يا ديگران چشم بپوشند، كه حتي تو هم با شناختي كه از خاك و زباله و كثافت ها داري و تجربه اي كه از دست و پاهاي قطع شده داري، با اين حد از معرفت، به اندازه و نظام ها و جهت ها و هدف ها، با همين حد از معرفت، به فرزند محبوبت اجازه نمي دهي كه در خاك بغلطد و از راه چشم بپوشد، حتي اگر بر تو بشورد...



پاورقي

[1] نهج البلاغه‏ي صبحي صالح، خطبه‏ي 126.