بازگشت

زمينه هاي رويش


اين بحثي است كه در شب قدر به آن پرداختيم و اكنون اگرچه طولاني مي شود به اين دو نكته مي پردازيم كه اين ورع و اجتهاد و عفت و سداد چگونه دست يافتني مي شوند و در چه زمينه اي مي رويند و ديگر اين كه اعينوني و كمك به ولي چه صورت ها و جلوه هايي دارد.

ورع با توجه به حرمت و حضور حق و با توجه به ايمان و محبت خدا و با توجه به نظام ها و سنت هايي كه پرنده ها را به ما بازمي گردانند شكل مي گيرد.«كل انسان الزمناه طائره في عنقه و نخرج له يوم القيامه كتابا». [1] .

1- پس از عرفات، شعور به حرمات است و مشعر الحرام است.مني كه بر سر هر رهگذر توپ مي كوبيدم وقتي متوجه شدم كه فلاني معلم من است و يا پاسبان است، حالتم تغيير مي كند و حريم ها فرامي رسند و نگاه چشم و حركت دست مرا در حريم نگه مي دارند.كسي كه مي داند با هر حركت او بهشت و يا جهنم آفريده مي شود.كسي كه اين دو را پيشاپيش خود مي بيند، بي خيال نيست كه مشغول است و بر حذر است و متورع است، كه؛ «شغل من الجنة و النار امامه». [2] .


2- عشق و علاقه ي به خدا، اين حذر و دقت را شكل مي دهد.اي كه از كوچه ي محبوبه ي ما مي گذري، بر حذر باش كه سر مي شكند ديوارش.آدم عاشق به همان نسبت دلواپس و مضطرب است كه نكند محبوب از او دلگير شده باشد و يا فلان حركتش را نپسنديده و يا او مطابق الگوي مطلوب و خصوصيات محبوب نگرديده باشد.

3- دنيا، به تمامي راه نيست.از هر طرف نمي توان رفت.و اين طور نيست كه هر چه را بتوان خورد كه نقرس و اوره و مرض قند و هزار گرفتاري در راه است و همين طور قانونمندي ها و نظام هايي وجود دارد كه نمي توان از آن ها چشم پوشيد و صرف نظر كرد.چون آن چه در گذشته ي دور اتفاق افتاده در امروز من بر چشم من و زانوان من اثر دارد و مرا در خود گرفتار كرده است و آدمي مي بيند كه پرونده ها و كارهاي گذشته ي او گردنگير او شده اند؛ «الزمناه طائره في عنقه».و مجموعه و منسجم چون كتابي بر او عرضه شده اند كه در اين مجموعه اثر عمل و شعاع عملش گسترده شده و به ديدار آن نايل گشته است.«كتابا يلقاه منشورا».

اجتهاد و تلاش و كوشش آن جا شكل مي گيرد كه فرصت ها محدود باشند و تو ميان كاري كه انجام داده اي و كاري كه مي توانستي انجام بدهي و بايستي انجام مي دادي محاسبه برقرار ساخته اي.

فرصت محدود و جايگاه مناسب و نسبت توان و عمل از زمينه هاي اجتهاد و تلاش هستند.

1- تو براي يك ميليوني كه بايد تا ده سال ديگر بپردازي آن قدر نمي كوشي كه براي ده هزار تومان فردا صبح مي كوشي و فكر مي كني.انسان با فرصت هايي


محدود و مهلت هاي مشخص كوشاتر است مگر اين كه از اين اعتبار و وهم رهيده باشد و «كل ما هو آت قريب» [3] را فهميده باشد.

2- در طول تاريخ كسان زيادي به ياري حسين عليه السلام برخاستند و توابين را رقم زدند.اگر خون اين ها در زمان مناسب و جاي مناسب مي جوشيد چه بسا نصف همين جمعيت براي تحول كافي بود.قطره هاي بنزين در جايگاه خود كار ساز هستند و خروارها در فضاي آزاد بي حاصل.

3- آدمي گرفتار حجم عمل مي شود و به قناعت و غرور مي رسد، اما اگر عمل را با توان خويش، عمل را با عاملان ديگر و عمل خود را با عمل هاي عاشقانه و مطلوب خود بسنجد، از توهم مي رهد و به تلاش و كوشش بيشتر مي رسد و از استكثار خير و استقلال شر، مي رهد.

عفت.آلودگي ها گاهي از شبهات است و گاهي از شهوات.شبهات را با بينات و قدر و استمرار و ارتباطهاي عظيم انسان كنترل مي كنند.و اما شهوات را بايد با عشقي بزرگ تر و يا تأمين مناسب و يا اشتغال كامل و يا فراموشي و بركناري از صحنه هاي تحريك كننده و يا ذكر و يادآوري از كساني كه مؤثر و محترم و دلنشين هستند، كنترل نمود و چه بسا كه در كوران شهوات بايد از تمامي اين مجموعه بهره گرفت و سيلاب بنيان كن را مهار كرد.

سداد.آن جا كه كوشش بسيار و حاصل كم را مي بيني به فكر مي افتي كه نكند كيسه سوراخ است و مشك پاره است.كساني كه محاسبه ي مستمر و جمع بندي


مداوم را دارند، كساني كه به مجموعه ي نيازها و كارها نگاه مي كنند و از دم دست برنمي دارند و مي خواهند كاري مؤثر انجام داده باشند و نمي خواهند كه وقت را پر كرده باشند، اهل سداد مي شوند.

در واقع اين مرحله تمامي مراحل ورع و اجتهاد و عفت را مي خواهد، كه اهل سداد بايد خود مسدود باشد و كسري هايش را پر كرده باشد و آن گاه با احاطه و بصيرت بر تمامي طرحي كه دارد و كارهايي كه مانده، به اقدام بپردازد.و عده و عده را فراهم كند و ياران خود را جاسازي و جايگزين سازد و احتمالات و نامحتمل ها را از نظر دور ندارد.كسي كه مي خواهد خودفروشي كند روپوشي مي نمايد ولي كسي كه مي خواهد خودسازي كند و از طبيب ماهر بهره بگيرد به ضعف ها و كسري هاي خود روي مي آورد و آن را بزرگ مي شمارد، مثل كسي كه مي خواهد در كويري سوزان حركت كند، تا مي تواند عيب هاي ماشين را بزرگ مي كند و سيم هاي سست و خطر آفرين را محكم مي كشد كه اگر بناي پاره شدن هست، در شهر سامان بگيرد و در كوير نماند.اما اگر بخواهد ماشين را بفروشد، عيب هايش را پنهان مي كند و سرسري مي گيرد تا سود بيشتري ببرد.

در جامعه اي كه عقبه ها در پيش است و بايد با سرعت از عقبه ها گذشت، نمي توان از بنيادها چشم پوشيد و به سطح روي آورد كه حجم چشم گير كارهاي سطحي در عقبه هاي نفس گير، كارسازي ندارد و اين ضعف ها در متن بحران، خاستگاه آفت هاي بزرگ است و از رفتن بازمي دارد.

با اين زمينه مي توانيم به نكته دوم بپردازيم كه اعانت ولي در تمرين مهارت ها براي خود تو و در ايجاد مقتضي و زمينه در ديگران و برداشتن موانع در جمع است.


علي عليه السلام در نهج البلاغه مي گويد: «اريد ان اداوي بكم و انتم دائي كناقش الشوكة بالشوكة»؛ [4] مي خواهم با شما درمان كنم ولي خود درد من هستيد، مثل كسي كه مي خواهد خار را با خاري ديگر از پاي بيرون بياورد و درد را با دردي ديگر درمان كند.آن چه خار را بيرون مي كشد سوزن محكم و پاكي است كه خود در پا نشكند و آلودگي نياورد.

اعانت و ياري با اين چهار عنصر نشان مي دهد كه چگونه بايد باشد كه ورع و اجتهاد در فرد و عفت در روابط و سداد در متن جامعه مطرح است و تو بايد مسدد باشي و در جمع پايه هاي حكومت علوي را بگذاري و موانع را برداري و اين مقتضي و مانع در آدم ها و حالت ها جاي پا دارند، يعني بايد مهره هاي كارآمد را بياوري و مهره هاي مزاحم را خنثي سازي و محاصره كني و بايد حالت هاي آفت خيز را، توقع ها و شهوات و غضب ها را برداري، نه تنها در خود كه در تمامي حوزه ي مأموريت و تحمل و ايثار را پايه گذاري آن هم در همه و در خويش، كه به شهادت سوره ي هل اتي بايد در حد ايثار كوشيد و مزد و سپاس نخواست و دو ترس هم داشت؛ ترس از ذنب و تقصير، و ترس از هدف و دوري راه كه مي فرمايد: «آه من قلة الزاد و طول الطريق». [5] .

«يخافون يوما» [6] و «يخافون ربهم...» [7] .



پاورقي

[1] اسراء، 13.

[2] نهج البلاغه صبحي صالح، خطبه‏ي 16.

[3] بحارالانوار، ج 21، ص 212، ح 2.نهج البلاغه صبحي صالح، خطبه‏ي 103.

[4] نهج البلاغه‏ي صبحي صالح، خطبه‏ي 121.

[5] نهج البلاغه‏ي صبحي صالح، کلمات قصار، 77.

[6] انسان 7.

[7] نحل، 50.