بازگشت

ورع و اجتهاد


انسان به همان نسبت كه عشق و علاقه به چيزي دارد، به همان اندازه خوف و خشيت جدايي را و از دست دادن را دارد.اين عشق و ترس و ورع و اجتهاد را شكل مي دهند و اين دو حالت يكديگر را متعادل مي سازند.عاشق بدون اين ورع از هر راهي مي رود و هر كوششي را مي خواهد.در حالي كه ترس از جدايي و محروميت در او حالت حذر و ترس و ورع مي آورد، مثل آن كه بخواهي به سيم برق دست بزني و يا با لباس سفيد در گل و لاي باران قدم برداري و يا در راهي كه مين گذاري شده حركت نمايي.