بازگشت

روشهاي عزاداري در سيره و سنت


روايات معتبر حكايت از عزاداري و اشكريزي پيامبران عظام - عليهم التحية و السلام - بر حسين بن علي (ع) در روزگاراني كه هنوز حسيني قدم به عرصه ي وجود نگذاشته است، دارد. و پيامبر خدا (ص) نيز در روز تولد حسين، آن دلبند گراميش و در ديگر مناسبتها، به ياد عاشورا اشك مي ريزد و بر گريه ي حسين تاب نياورده و مي فرمايد: «گريه ي او مرا آزار مي دهد». [1] .

گاهي مي بيني كه حسينش را در برمي گيرد، و به سينه مي چسباند، با خاطري پريشان به مجلس اصحاب وارد مي شود و از كشتنش خبر مي دهد!

گاهي، تربت او را به دست گرفته، مي بويد، زير و رو مي كند، مي بوسد! آن را به حضور جمعيت اصحاب مي آورد و اشك مي ريزد و پي در پي، مجالس سوگواري در خانه همسران خود برپا مي دارد! [2] .

پدر بزرگوارش - اميرالمؤمنين علي (ع) - در مسير صفين چون به كربلا رسيد، در سمتي از لشكر ايستاده و نگاهي به راست و چپ كرده، سيلاب اشكش سرازير شد و فرمود: «هذا كربلا يقتل فيه قوم يدخلون الجنة بغير حساب...» اينجا كربلاست،گروهي در آن كشته خواهند شد كه بي حساب وارد بهشت شوند...! [3] .

خود «سيدالشهدا» (ع) مي فرمود:

«انا قتيل العبرة لا يذكر في مؤمن الا استعبر»

من كشته ام براي اشك، مؤمن يادم نكند جز آنكه گريه اش گيرد. [4] .

چرا چنين نباشد؟ در حالي كه عظمت مصيبت آن پيشواي بزرگ الهي داغي بر سينه اهل ايمان نهاده كه هر آن با يادش شعله مي زند:

النبي (ص): «ان لقتل الحسين حرارة في قلوب المؤمنين» [5] .

و خداوند متعال محبت فوق العاده حسين (ع) را در قلوب مؤمنان ساري و جاري ساخته است.

النبي (ص): «ان للحسين محبة مكنونة في قلوب المؤمنين» [6] .

و «حسين شناسي» همواره در نهانخانه دل مؤمنان آشيانه زده است.

النبي (ص) «ان الحسين (ع) في بواطن المونين معرفة مكنونة» [7] .

آري، چنين وديعه مباركي در نهاد ايمان داران، هر چند در اثر ايجاد انحرافات و اختلافات مغرضانه در قشر وسيعي از ملل اسلامي به خاموشي گراييده و از ره آوردهاي آن محروم مانده اند، ولي در جهان تشيع همان حرارت و محبت و معرفت دروني، زنده و جاويد مانده و ان شاء الله خواهد ماند.

اساسا در تاريخ پرفراز و نشيب سراسر مبارزه ي شيعه با دستگاهاي جبار و ستم پيشه، در دورانهاي سخت اختناق، پيروي از حسين (ع)و حماسه عاشوراي حسيني، مهمترين عامل حركت و نهضت محسوب مي شود. اين مشعل هدايت و سعادت همواره با عنصر بي بديل «اشك» فروزش يافته و جهان تشيع، نسل به نسل آن را به ميراث برده اند، تا ستيغهاي بلند عزت و عظمت را براي خود كسب نمايند.

امام خميني (س) مي فرمودند: «ما ملت گريه هستيم و با همين اشكها سيل جريان مي دهيم و سرهايي كه در مقابل اسلام ايستاده است خرد مي كنيم.» [8] .

با اين وصف «گريه» براي سالار شهيدان (ع) از رمز و راز خاصي برخوردار بوده و قطرات اشك كه زبان دل و ترجمان محبت است، باران رحمت و غفران الهي را براي عزاداران واقعي به همراه دارد.

اما بايد توجه داشت كه عزاداري بر امام حسين (ع)، با همه اهميتي كه بايد قايل باشيم در مباني اعتقادي اسلامي از يك عمل مستحب و يا مستحب مؤكد پا فراتر نمي گذارد. بنابراين هر چند غافلان از اين عمل استحبابي در محكمه وجدان ديني مورد مذمت بوده و به علت اعراض از پاداش نيكوي الهي دچار نقصان و خسران هستند، ولي در پيشگاه عدل الهي مستوجب مجازات و مؤاخذه نيستند.

پس ضرورت دارد كه در ترازوي تدبر و تفكر صحيح اسلامي سنجيد كه در پيشگاه خداوندي، غافلان از ثواب عزاداري بيشتر مقصرند يا خرافه گرايان در لفافه ي عزاداري و اشكريزان و اشك درآوران هنرمند و حرفه اي!

آيا ائمه ي معصومين (ع) به عنوان اسلام مجسم، كه الگوي رفتاري ما را تشكيل مي دهند و با علم لدني بر تمام علوم و امور حوادث گذشته و آينده، عالم تر و واقف تر هستند، و نسبت به حسين بن علي (ع)، از من و تو نزديك تر و پرمحبت ترند، كدام شيوه هاي عزاداري را آغاز مي كرده اند؟

آيا در تاريخ زندگي حضرت امام زين العابدين (ع) به عنوان فرزند سالار شهيدان و ناظر بر تمام وقايع هولناك و مصيبت بار عاشورا، در مدت عمر شريفش، جز ذكر مصايب عاشورا و گريه كردن سياسي؛ عاطفي عمل ديگري نمي توان يافت؟ آيا آن حضرت هيچ وقت پس از واقعه جانگداز كربلا و اتمام دوران اسارت، به ياد روزهايي كه دشمن از كربلا تا شام وي را بسته به زنجير راه برده بود، خود را به زنجير كشيده بود؟ يا به ياد عاشورا بر سر و سينه و پشت خود زنجير كوبيده بود؟ آيا براي زنده نگه داشتن واقعه عاشورا، به رسم عزاداري خراشي بر سر و صورت انداخته بود؟ آيا آن حضرت حتي درگذر از قتلگاه در اثر شدت مصيبت سيلي بر رخسار خود كوبيده بود؟ آيا سراسر محرم و صفر را لباس مكروه سياه بر تن كرده بود؟ و...؟

حال اگر ما از ائمه دين، در خصوص عزاداري، خارج از شئون اسلامي و شخصيت انساني كاري را سراغ نداريم، پس با كدام تأسي، مراسم تبرك با نام و ياد حسين (ع) را اينچنين با رنگ خرافات و تحريفات آميخته ايم؟

لازم به يادآوري است كه شئون خارج از دايره ي نصوص قرآن و سنت را به شرح زير مي توان دسته بندي كرد:

الف: هر چند در كتاب و سنت بر تأييد و اثبات امري دليلي وجود ندارد، ولي انجام آن به خير و صلاح فرد يا جامعه بوده و كار معقولي تشخيص داده شده است. بديهي است كه چنين اموري به امضاي شرع مقدس اسلام خواهد رسيد. «كل ما حكم به العقل حكم به الشرع»

ب: كتاب و سنت با اينكه از اموري نهي كرده است، ولي عواملي آنها را علي رغم فقدان دليل عقلي و منطقي در چارچوبهاي ديني و عبادي قالب بندي نموده و مردم را به تبعيت از آن واداشته است، كه اصطلاحا «بدعت» يا «خرافات» ناميده مي شوند.

واضح است كه شريعت نبوي (ص) با چنين كارهاي ناپسندي نظر موافقي نداشته و عاملين آن را مستوجب مؤاخذه مي داند و از آن جمله است، «قمه زني»، «قفل آويزي از بدن»، «زنجير زني»، سيلي زدن به سر و صورت و سينه به طوري كه بدن سرخ و كبود و مجروح شود، كشيدن صورت و بدن در صحن مشاهده مشرفه و خوني كردن آنها، و غيره، شرعا از امور حرام هستند، هر چند كه در قالب عزاداري براي حسين بن علي (ع) تلقي گردند!

حال جاي سؤال اينجاست، كه با ابداع چنين روشهاي عزاداري - از دوران صفويه تا حال - چرا علماي اسلام، اكثرا در مقابل آن سكوت اختيار كرده اند؟ و چرا به طور جدي با آن به مبارزه برنخاسته اند؟

سئوال بجايي است كه تأمل و تحقيق بيشتري را مي طلبد، ولي آنچه از شواهد و قراين برمي آيد، اين است كه رسميت يافتن مذهب تشيع در ايران، با نفوذ دولت قدرتمند عثماني به قسمتهاي شمالي ايران، مقارن بوده است. بروز تعصبات مذهبي شيعه در مقابل دولت سني مذهب عثماني از يك طرف و نشان دادن قوه ي شهامت و شجاعت و عزم ملي در طرد عوامل و افكار بيگانه از كشور ايران از طرف ديگر، به اتخاذ چنين روشهايي در ايام سوگواري عاشورا دامن زده است.

بنابراين، لحاظ نمودن مصالح اجتماعي و سياسي آن روز، سكوت را بر علماي بلاد آن روز تكليف نموده است. اما سكوت ابتدايي همان و گسترش دامنه خرافات در عوام الناس همان. سپس روند فرايند خرافات چنان در اعماق حس مذهبي بعضي از اجتماعات ريشه مي زند كه قدرت اعتراض از علما سلب مي گردد، ناگزير «تقيه» و «اجماع سكوت» سه قرن متوالي بر حوزه ها حكمفرما مي شود.

تا اينكه در يك قرن گذشته به دنبال نهضت اصلاح طلبي مرحوم سيد جمال الدين اسد آبادي، از ميان روحانيت شيعه، مرحوم «محدث نوري» (صاحب مستدرك الوسائل) قد علم كرده و با نگارش كتاب «لؤلؤ و مرجان» تحريفات عاشورا را متذكر مي شود. [9] .

«پس از ايشان مرحوم سيد محسن امين عاملي (صاحب اعيان الشيعه) در اين راه گام نهاد، كه بي شك اصولي ترين، ريشه اي ترين، مهمترين و اثر بخش ترين تأثير از آن ايشان است. او نزديك به يك قرن پيش (1319 ه.ق) به اصطلاح عزاداريهاي منطقه دمشق پرداخت و طولي نكشيد كه دامنه كار وي به تمامي بلاد عربي سرايت كرد. او برخلاف ديگران خطر را جدي گرفت و تمامي راهها را بر تحريف بست... براي تسهيل اصلاح عزاداريها، خود كتابي مفصل در زندگاني چهارده معصوم نگاشت، به نام «المجالس السنيه»؛ رساله اي نگاشت در توضيح مرامش و رد مخالفين، به نام «التنزيه في اعمال الشبيه» (كه به فارسي ترجمه شده است) و بالاخره عملا جلوي اعمال خلاف به اعتقاد خويش (قمه زدن، زنجير زدن، استفاده از طبل و شيپور...) را گرفت. البته مخالفينش نيز بيكار ننشستند. در لبنان و عراق شديدترين حملات را به او نمودند و حتي وي را خارج از دين و «اموي» ناميدند، چرا كه حرفهايش با سخنان اهل تسنن شباهتهايي داشت. مهمترين مدافع وي، مرحوم «سيد ابوالحسن اصفهاني» (صاحب وسيلة النجاة) بود كه فتوايي بدين مضمون صادر نمود:

«استفاده از شمشير، زنجير، طبل، بوق و (آنچه شبيه به آن است) در دستجات عزاداري عاشورا، حرام و غير شرعي است».

مرحوم «سيد هبة الدين حسيني شهرستاني» (صاحب الاسلام و الهيئت) نيز از وي حمايت مي كرد. اما علمايي چون «سيد عبدالحسين شرف الدين»، «عبداله سبيتي»، «مرتضي آل ياسين»، «عبدالحسين حلي» و «محمد حسين مظفر» با وي مخالفت نمودند.

در يك بررسي اجمالي، دورانديشي و ديد بي حشو و زايد مرحوم امين عاملي، بر خواننده روشن مي گردد. ايشان زماني سخن از آبروي تشيع در انظار جهانيان مي گويد كه بسياري نه تنها به آبروي شيعه در ناحيه خودشان نمي انديشيدند، بلكه آبروي مذهب جعفري را در ميان جمهور غير شيعه مي بردند. و البته برخورد نزديك مرحوم امين با ساكنين اروپا، در سوريه، الجزاير، مصر و لبنان، در اين دورانديشي بي تأثير نيست.

ايشان در راستاي خرافه زدايي از چهره تابناك عاشورا در كتاب عاشورا در كتاب اعيان الشيعه چنين مي نويسند:

«ان الله سبحانه و تعالي اوجب انكار المنكر بقدر الامكان بالقلب او اليد او اللسان و من اعظم المنكرات اتخاذ البدعة سنة و السنة بدعة و الدعاية اليها و ترويجها...

(و منها ايذاء النفس و ادخال الضرر عليها) بضرب الرؤوس و جرحها بالمدي و السيوف حتي يسيل دمها و بضرب الظهور سلاسل الحديد و غير ذلك. و تحريم ذلك ثابت بالعقل و النقل و ما هو معلوم من سهولة الشريعة و سماحتها الذي تمدح به رسول الله (ص) بقوله: «جئتكم بالشريعة السهلة السمحاء» و من رفع الحرج و المشقة في الدين بقوله تعالي «ما جعل عليكم في الدين من حرج...» [10] .

يعني: همانا خداوند سبحان مخالفت با كارهاي زشت و حرام را تا آنجا كه ميسر است، به وسيله قلب و دست و زبان واجب فرموده است. و از بزرگترين قماش منكرات، بدعت را به جاي سنت گرفتن و سنت را بدعت فرض كردن و ترويج و فراخواني مردم به سوي آن فكر باطل است.

از جمله منكرات و بدعتهاست: ايذاي جسم و زيان رساني به آن، به وسيله قمه زني تا جايي كه خون جاري شود و زنجير زني به پشت و امثال آن، در حالي كه حرمت آن كارها عقلا و شرعا ثابت شده است و با توجه به «اصل آسان گيري اسلام» كه پيامبر اسلام بدان مباحات مي نمايد و مي فرمايد: «براي شما دين راحت و آساني آورده ام» و با توجه به «اصل عدم دشواري و مشقت در دين» كه خداي تعالي در قرآن متذكر گرديده است، حقيقت مطلب كاملا آشكار مي گردد.

مرحوم امين عاملي در ادامه مي افزايد: قمه زدن، مذهب و اهل مذهب را بي آبرو مي كند و مورد نفرت قرار مي دهد. اين كار شيعه را افرادي جاهل، ديوانه و دور از دستورات پسنديده شرع معرفي مي كند.

امامان ما - عليهم السلام - فرموده اند: (شما شيعيان و محبين ما) براي ما زينت باشيد نه مايه سرافكندگي، و چنان باشيد كه بگويند «خدا بر جعفر بن محمد (ص) رحمت فرستد كه چه پسنديده است و آنچه به يارنش آموخته است» آن وقت بنگريد به عكسهاي قمه زنان كه در مطبوعات و كوي و بر زن انتشار مي يابد!

آيا اين است درس مكتب امام صادق (ع)؟ در زمان ائمه (ع) هرگز چنين كارهايي انجام نمي شد و از آنان اجازه اي در اين باره حتي در زماني كه جو جامعه با آنان بود (مانند اوايل حكومت عباسيان و عهد خلافت مأمون) نديده ايم. [11] .

متأسفانه اين جوش و خروش عالمانه ي صاحب «اعيان الشيعه» و موج خرافه ستيزي وي از سوي انديشه هاي متحجرانه و مصلحت گرايانه، اجازه ورود به ايران را نيافت، در نتيجه «اجماع سكوت» همچنان تداوم پيدا كرد.

حتي بعدها به رغم ظهور «شخصيت معكوسي» به نام «كسروي») 1324-1269 ه.ش) كه در نوشته هاي مسموم و مغرضانه ي خود به نامهاي «ورجاوند بنياد»، «پرچم»، «پيمان» و بويژه «شيعي گري» از نثار هيچگونه اتهامي عليه شيعه دريغ نورزيده، و با علم كردن خرافاتي از همين قماش، جهان تشيع را به خرافه پرستي متهم مي نمود، باز از سوي علماي طراز اول آن روز حوزه در رد اتهامات وارده فريادي بلند نگرديد.

در اين ميان تنها حنجره اي كه مي غرد و به افشاگري مشرب فكري «كسروي» مي پردازد و به دفاع از ارزشهاي اسلامي كمر همت مي بندد، همشهري كسروي، مرحوم «حاج شيخ سراج انصاري» است. وي كه از تبار حوزويان سخت كوش و مبارز به شمار مي رود و محضر علمي «آيت الله سيد هبة الدين شهرستاني» - مدافع «مرحوم امين عاملي» - را درك كرده و ترجمه فارسي كتاب «الاسلام و الهيئت» ايشان را منتشر نموده است، [12] و خود داراي تأليفاتي بوده و كتابهاي «شيعه چه مي گويد» و «نبرد با بيديني» را صرفا در رد عقايد باطل و دروغبافيهاي كسروي تأليف و نشر داده است، در قسمتي از سخنانش چنين مي نويسد:

كسروي كه استاد نيرنگ است، ميدان وسيعي را در اين زمينه براي اجراي مقاصد خود بازديده و خرافاتي را كه نمي دانم از چه سبب و از كجا پيدا شده است! در دست خود عنوان نموده و در غالب كتابهاي خود خصوصا در «شيعي گري» به رخ شيعيانان كشيده است... مثلا خرافاتي نظير قمه زدن و زنجير زدن و قفل به تن كردن و مانند آنها را بيشتر اهميت داده است... ]در حالي كه[ قمه زدن و مانند آن به هيچ وجه مربوط به دين نبوده و اساسا در نظر دانشمندان حرام بوده است و نپذيرفتن نادانان دليل بر بدي دين نخواهد بود. به طوري كه كسروي به حرف هيچكس گوش نداده و نمي دهد، همچنين نادانها هم همين طور بوده و هستند و اينها دليل بر ناتواني دين نيست، بلكه دليل بر سستي توده است. [13] .

پس از مرحوم حاج سراج نيز علي رغم توسعه علمي و فكري حوزه ها، روند سكوت همچنان بر حوزه ها مستولي مي شود، و تنها گاه به گاه، نوشته هايي از شهيد هاشمي نژاد، در كتاب «درسي كه حسين (ع)به انسانها آموخت» و از شادروان دكتر علي شريعتي، بيشتر در كتاب «تشيع علوي و صفوي» و سخنرانيهايي از شهيد مطهري تحت عنوان «تحريفات عاشورا» اين فضاي سكوت را مي شكند. اما عدم حمايت علني مراجع از اين افكار روشنگرانه، مانع از مقبوليت و تبعيت آن در ميان عامه مردم است.

«شهيد هاشمي نژاد» در كتاب فوق الذكر - كه در سال 1347 ه.ش منتشر شده - مي نويسد:

با كمال تأسف گاهي به نام عرض ارادت به پيشگاه مقدس حسين (ع) كارهايي انجام مي شود كه در برابر دنياي روز موجب شرمساري و سرافكندگي است.

كارهايي كه نه با مقررات اسلامي سازش دارد و نه از نظر منطق صحيح و قابل درك است. براي نمونه بايد موضوع «قمه زدن» را ياد كرد. اين عمل ناراحت كننده و چندش آور نه تنها با هيچ اصلي قابل تفسير نيست، بلكه مخالفين و دشمنان اسلام در داخل و خارج از آن به صورت يك حربه مؤثر و قاطع عليه آيين مقدس ما استفاده مي كنند... [14] .

بالاخره كار بدين منوال بود كه روشنگريها كار خود را ساخت و سيماي انقلاب، نقاب از چهره برانداخت و قيام مردمي عليه رژيم شاهنشاهي آغازيدن گرفت. با خلول ماه محرم سال 57، مردم ايران با پيامي از امام (ره) مواجه شدند در آن چنين آمده بود:

«اكنون كه ماه محرم چون شمشير الهي در دست سربازان اسلام و روحانيون معظم و خطباي محترم و شيعيان عاليمقام سيدالشهدا - عليه الصلوة و السلام - است بايد حد اعلاي استفاده را از آن بنماياند و با اتكا به قدرت الهي، ريشه هاي باقيمانده اين درخت ستمكاري را قطع نماياند كه ماه محرم، ماه شكست قدرتهاي يزيدي و حيله هاي شيطاني است...» [15] .

با اين پيام، محرم و عاشورا حقيقت اصلي خود را بازيافت و به چنان شعور و بلوغ فرهنگي و سياسي انجاميد كه اكثر خرافه كاريهاي متداول عاشورا در آن سال رنگ باخته و به باد فراموشي سپرده شد. اما متأسفانه در سالهاي بعد از پيروزي انقلاب علاوه بر اينكه خرافات دوباره جان گرفته و تجديد شدند، شكلهاي ديگري نيز - آگاهانه و ناآكاهانه - بر آن افزوده شد. اگر در تعدادي از شهرها به «قمه زني» روز عاشورا بسنده مي شد، مشاهده گرديد كه در قالب هيئتها و دسته جاتي، به اربعين، 28 صفر، آخر صفر و حتي به نيمه رجب - روز وفات حضرت زينب كبري (س) - نيز سرايت پيدا كرد. وانگهي كار تا آنجا پيش رفت كه تعدادي از دسته جات در ورود به صحن مطهر ثامن الائمه (ع) بدون توجه به آداب زيارت و ضرورت طهارت و پاكيزگي و حفظ وقار و طمأنينه و خواندن ادعيه و تلاوت قرآن در مشاهد مشرفه، برخي به حالت چهار دست و پا و هر هر كنان و برخي ديگر به طور خزنده و كشيدن صورت روي سنگفرشهاي صحن حرم و خوني كردن آن و عده اي زنجير و سيلي زنان به سر و صورت، به آداب زيارت! پرداختند و عزاداري كردند!

و اين درحالي است كه عاملين آن در متن تشيع و اسلام ناب محمدي (ص) تحت لواي حكومت و فرهنگ اسلامي زندگي مي كنند و خود را پيروان پر و پا قرص دين و فقاهت مي دانند! اما غافل از اينكه علاوه بر تحريم سياسي - اجتماعي چنين كارهايي در فقه اسلامي نيز: خراش پوست سر و صورت - بي آنكه خون بيايد - «يك شتر»، و مجروح كردن سر و صورت و... به طوري كه مقادر كمي وارد گوشت شود، «دو شتر» ديه دارد. همچنين در سيلي زدن به صورت و ديگر اعضاي بدن به طوري كه سرخ شود نيز «ديه» منظور شده است، [16] و در حديثي از اميرالمؤمنين (ع) آمده است كه:

«نهي[ رسول الله (ص) ]عن تصفيق الوجه»

پيامبر خدا (ص) از سيلي زدن بر صورت منع كرده است. [17] .

آنگاه اضافه كن بر آن استفتا از امام خميني (ره) را درباره قمه زني كه در جرايد چند سال قبل انتشار يافت، و در آن امام (س) به ترك چنين عملي نظر دادند.

بنابراين بايد توجه داشت كه اگر امام (ره) در پيامهاي خويش به حفظ «عزاداري سنتي» سفارش داشتند، ساحت مقدس فقاهتي ايشان از تأييد و پذيرش روالهاي خرافي و حرابه شرعي كاملا مبرا و به دور است.

چشم اندازي به قول و فعل بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران مبين چگونگي موضعگيري ايشان در مقابل روشهاي مرسوم در دسته جات حسيني است.

امام (ره) در بيان مثال از دسته جات حسيني، تنها، «سينه زني و نوحه سرايي» را نام برده و آن را لفظا تأييد نموده اند و به اقسام ديگر به هيچوجه اشاره اي نكرده اند. به عنوان مثال مطلب زير را بنگريد:

«شما گمان نكنيد كه اگر اين مجالس عزا نبود و اگر اين دسته جات «سينه زني و نوحه سرايي» نبود، 15 خرداد پيش مي آمد...». [18] در اين عاشورا به همان سنتهاي سابق عمل كنند... و دسته جات سينه زني و نوحه خواني به همان قوت خودش باشد. [19] .

و در مقام عمل نيز ما شاهد بوديم كه امام (ره) در طول زعامت و فقاهت خويش و ولايت امر دهساله در اين كشور، هيچگاه در مناسبتهاي عزاداري، جز دسته جات سينه زني و نوحه سرايي را به حضور نپذيرفتند. و حتي در روز عاشورا هم لباس سياه بر تن نكردند.

بالاخره پالايش عاشورا از تحريفات و خرافات، مطلبي است كه بايد به صورت جدي بررسي و دنبال شود. اگر سخن جز اين نيست كه ما زنده به عاشوراي زنده هستيم، پس بايد تشكلهايي را در اصطلاح آن به وجود آوريم و عوامل تحريف را بشناسيم و بشناسانيم. خوشبختانه موضعگيريهاي شجاعانه مقام معظم رهبري طي دو سال گذشته، فضاي كاملا مساعدي را در اين خصوص پديدار ساخته است.

براي خرافه زدايي و اصلاح ابتدايي عزاداريها و دسته جات حسيني مواردي را پيشنهاد مي نمايد:

1- پاسداري از ارزشهاي عاشورايي ايجاب مي نمايد كه خطباي محترم نسبت به عموم خطابه ها به عزاداري تجديد نظر نموده و موقعيتهاي زماني و مكاني را در اين باره لحاظ فرمايند.

2- واقعيت اين است كه علي رغم فريادهاي مقام معظم رهبري مبني بر اينكه «تحريفهاي حماسه عاشورا بايد زدوده شود» [20] و دستور معظم له به علماي بلاد كه «نگذاريد مفاهيم و كارهاي تحريف آميز و غلط چشمها و دلها را از چهره مبارك و منور سيدالشهدا منصرف كند» [21] متأسفانه از طرف علماي بلاد به علت ذهنيتهاي قبلي، تحول درخور صورت نپذيرفت. اميد است كه در كليه شهرها طي اجتماعات و سمينارهايي با حضور روحانيت و مداحان اهل بيت و شعرا و... موضوع به طور جدي شكافته شده و نتايج به مورد اجرا گذاشته شود.

3- در تعدادي از هيئت هاي هفتگي حسيني، عزاداريهاي چند ساعته را بر فراگيري قرآن و حديث و اخلاق و فقه اسلامي مقدم داشته اند، در نتيجه كثرت اين برنامه چه بسا موجب تضييع واجبات و ورود اخبار جعلي و خرافي به عزاداريها شده و محرمات را نيز به دنبال مي آورد، لذا علماي بلاد و سازمانهاي تبليغات اسلامي موظف به كنترل و بيان رسالت خويش در اين خصوص باشند، تا ان شاء الله نسبت به خرافه زدايي از سيماي منور حماسه عاشورا و جهان تشيع توفيق حاصل گردد.


پاورقي

[1] راه و روش ما راه و روش پيامبر ماست / اميني، عبدالحسين / ترجمه موسوي همداني / چاپ دوم، تهران / 219.

[2] همان / 225.

[3] الارشاد / شيخ مفيد / ترجمه‏ي رسولي محلاتي / نشر علميه‏ي اسلاميه‏ي / 333 / 1.

[4] امالي / شيخ صدوق / چاپ تهران، 137 / 1362.

[5] مستدرک الوسائل / نوري، ميرزا حسين / چاپ قديم / 217 / 2.

[6] فلسفه‏ي اخلاق / مطهري، مرتضي / انتشارات صدرا / چاپ اول 113.

[7] البحار / مجلسي، محمد باقر / 272 / 43.

[8] شوق ديدار / رکني، محمد مهدي / نشر آستان قدس رضوي / چاپ اول / 197.

[9] بنگريد به: روزنامه سلام / 28 / 884 خرداد 1373 / - مقاله مرزبان حماسه عاشورا -.

[10] اعيان الشيعه / امين عاملي، سيد محسن / 373 / 10.

[11] روزنامه سلام / 28 خرداد 1373.

[12] اسلام و هيئت / شهرستاني، سيد هبة الدين / ترجمه سيد هادي خسرو شاهي - مقدمه - / چاپ سوم / 22.

[13] نبرد با بيديني / انصاري، سراج / چاپ دوم / 58 - 61.

[14] درسي که حسين (ع) به انسانها آموخت / هاشمي‏نژاد، عبدالکريم / چاپ ششم / 404.

[15] صحيفه نور / 226 / 3.

[16] تحرير الوسيله / امام خميني / با ترجمه علي اسلامي / 420 - 427 / 4.

[17] امالي / شيخ صدوق/ 424.

[18] اسلام ناب در کلام و پيام امام خميني / چاپ اول / 85.

[19] صحيفه نور / 208 / 15.

[20] روزنامه اطلاعات / 4 خرداد 1374.

[21] همان.