نقد نظريه
قدرت قاهره ي بني اميه، با شكست بي گانه بود و هيچ قدرتي نمي توانست با آن رويارويي كند. اين مطلبي است كه اثبات آن تأثير تمام در توفيق نظريه ي دفاع دارد.
درباره ي نظريه ي دفاع بايد دو نكته ي ديگر افزود:
الف) بعضي به غلط گفته اند كه امام حسين عليه السلام راهي جز پافشاري و تسليم نشدن پيش روي نداشت و به عبارت پافشاري آن حضرت از سر اجبار بود. يعني چون مي دانستند كه در هر حال، چه تسليم شوند و چه بر رأي منفي خود اصرار كنند، سرانجامي جز شهادت ندارند، از اين رو بالاجبار پافشاري را برگزيدند، نه از روي انتخاب و براي تأمين مصالح اسلامي، چنان كه در مباني ياد شده، تسليم ناپذيري و پا فشاري بر رأي منفي به انگيزه ي حفظ مصالح اسلام دانسته شد.
ولي چنان كه گفته شد، پافشاري امام حسين عليه السلام در پاسخ منفي به خواست حاكميت اموي، ناشي از عنايت به تأمين اسلام و امت اسلامي و به پشتوانه ي آزادگي ذاتي ايشان بوده است و از سر انتخاب صورت گرفت، نه اجبار. و تنها همين توضيح با شأن عظيم آن حضرت،
تناسب دارد. [1] .
پس امام حسين عليه السلام از سر انتخاب پافشاري در برابر خواسته هاي بني اميه را برگزيدند و به تدابير دفاعي روي آوردند.
ب) «تقيه» كه در اعتقادات شيعي جايگاهي استوار دارد، براي حفظ اسلام است نه مسلمان. حال اگر اسلام در خطر بود، مسلمان بايد خطر آن را به جان بخرد و بقاي مكتب را بر زندگي خود، ترجيح دهد. [2] .
از اين رو، ديگر مجالي براي اين سخن باقي نمي ماند كه تقيه
مي توانست امام عليه السلام را از خطر تعرضات دشمن مصون نگاه دارد و كار به تدابير دفاعي نكشد.
پذيرش حاكميت اموي ولو به صورت تقيه هيچ به مصلحت اسلام و مسلمانان نبود، بلكه سبب مي شد كه آن حاكميت بدون مواجهه با هيچ اعتراضي و حتي با كسب مشروعيت از رأي كساني چون امام عليه السلام به راه خود ادامه دهد و روزبه روز اسلام را به نابودي نزديك تر كند.
در اين موارد ديگر تقيه مشروع نيست.
پاورقي
[1] رک به بررسي تاريخ عاشورا، سخنرانيهاي دکتر محمد ابراهيم آيتي، ص 89.
علاوه آن که، بيترديد به امام عليه السلام مصونيت و امنيت ميبخشيد، زيرا آزار و يا کشتن شخصي چون ابيعبدالله عليه السلام نه تنها هيچ مصلحتي را براي خلافت اموي تأمين نميکرد، بلکه مشکلات و مسائل سياسي و نظامي ديگري را نيز براي آن پديد ميآورد.
پس اين گونه نبود که چه با تسليم و پذيرش و چه بدون آن، سرانجامي جز شهادت براي امام حسين عليه السلام نبود، بلکه ميتوانستند با پذيرش حاکميت اموي امنيت خود را تأمين کنند.
حال که ديده ميشود حاکميت اموي را نميپذيرد و به خاطر فراهم نبودن قوا براي مبارزه به تدابير دفاعي روي ميآورد، معلوم ميشود به دليل انتخاب و براي حفظ مصالح اسلام بوده است.
[2] براي کسب توضيح بيشتر، مطالعهي کتاب زير سودمند است:
«الفوائد الفقهيه» ناصر مکارم شيرازي، ج 3، ص 41.