نقد نظريه
از ديد اين نظريه، حركت عاشورايي، به دليل آن كه سرانجامش در آغاز پيدا بود، در حوصله ي تدبير نمي گنجيد. بدين جهت راهي براي توضيح آن حركت باقي نمي ماند كه در خور شأن والاي امام عليه السلام باشد، جز تعبد. بنابراين حركت ايشان نه از شوق برنامه و هدف، بلكه از لذت رضايت پروردگار نيرو مي گرفت.
پس دو نكته ي مهم در اين نظريه وجود دارد كه بايستي به توضيح برسد. يكي علم امام عليه السلام و ديگر وجود فرمان الهي كه زمينه ي اظهار تعبد را براي امام حسين عليه السلام فراهم مي ساخت.
درباره ي علم امام حسين عليه السلام بايد گفت كه راه آن حضرت براي نيل به
آن دانايي تنها به علم امامت منحصر نبود، بلكه مي توان پيش گويي هاي معتبري را از منابع تاريخي و ديني به دست آورد كه پيشاپيش از پايان كار عاشورا خبر مي داد و امام حسين عليه السلام از همه ي آن ها آگاه بود. [1] .
براي نمونه سيد بن طاووس در لهوف خطبه اي را از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل مي كند كه آن حضرت بر فراز منبر، از شهادت فرزندش حسين عليه السلام سخن گفت و اندوه خود را اظهار نمود و حاضران نيز از اندوه پيامبر صلي الله عليه و آله متأثر شدند. و نيز از امام حسين عليه السلام نقل كرد كه فرمود:
«پدرم (علي عليه السلام) به من خبر داد كه رسول خدا صلي الله عليه و آله از شهادت من و او خبر داده و فرموده است كه قبر من نزديك قبر پدرم خواهد بود و...»
از اين رو، توفيق نظريه ي تعبد، در گرو اتخاذ موضعي كلامي در مورد «علم امام» عليه السلام و در انحصار آن نيست.
بنابراين، بحث درباره ي نظريه ي تعبد با بحث كلامي درباره ي «علم امام» عليه السلام ارتباط منطقي ندارد. شگفت است كه دسته اي از نويسندگان كه درباره ي نظريه تعبد بحث كرده اند، مسأله را به بحث كلامي درباره ي «علم
امام» عليه السلام پيوند زده اند. [2] گو اين كه بدون پذيرش علم بي نهايت امام عليه السلام، نظريه ي تعبد، روي توفيق نخواهد ديد.
البته اگر كسي، گذشته از ظواهر تاريخي، بلكه با تكيه بر ايماني راسخ، علم امامت را چنان ببيند كه امام را از مراجعه به پيش گويي هاي معتبر بي نياز مي سازد. [3] براي تفسير عاشورا، راهي جز نظريه ي تعبد، پيش رو ندارد. [4] .
و اما فرمان الهي، از دو راه مي تواند كشف شود:
الف) از راه «ان»؛
يعني از راه نبود تفسيري حكمت پسند براي حركت عاشورايي و يا نيافتن آن، پي برده مي شود به وجود فرمان الهي و تعبد به اجراي آن.
ب) از راه قاعده ي مكتبي؛
در باور شيعه اصلي است كه مي گويد: «درباره ي هر كاري تكليفي وجود دارد.» [5] .
گفتني است كه اگر وجود فرمان ولو از راه عموميت تكليف، كشف و اثبات شود، به تنهايي كافي است كه نظريه ي تعبد در مورد حركت امام
معصوم عليه السلام كه زمينه هاي كاركرد متعبدانه به تمامي در ايشان فراهم است، وجهه ي منطقي پيدا كند، بي آن كه به بحث هاي كلامي درباره ي «حدود علم امام» نياز افتد.
پاورقي
[1] ظاهرا در اصل وجود آن پيشگوييها اختلافي نيست. بلکه هماکنون نيز روايتهاي آن موجود است. ولي در مقدار آگاهي هايي که از آن پيشگوييها درباره سرنوشت امام حسين عليه السلام، بهدست ميآمد، اختلاف وجود دارد. رک به تلخيص الشافي، شيخ الطائفه ابي جعفر الطوسي رحمه الله ج 4، ص 182.
[2] کتاب «شهيد جاويد» و همين طور ساير کتابهايي که در برابر آن و براي رد آن پديد آمدند، همه چنين کردهاند.
[3] علامه طباطبايي رحمه الله فرموده است:
«امام عليه السلام به موجب اخبار کثيره مقامي از قرب دارد که هر چه بخواهد به اذن خدا ميتواند بداند. و از آن جمله است علم به تفصيل مرگ و شهادت خود با جميع جزئيات آن، و اين مسأله هيچ گونه محذوري از راه عقل ندارد...» رک به شهيد جاويد حسين بن علي عليه السلام، صالحي نجف آبادي، چاپ يازدهم، مقدمهي کتاب، ص 10.
[4] حقيقت آن است که براي چنين کسي راهي ديگر نيز وجود دارد. في المثل «نظريهي مديريت» که به زودي شرح آن ميآيد، همانند نظريهي تعبد، بر اين مطلب تکيه دارد که امام عليه السلام، به پايان حرکت خويش دانا بود.
گذشته از نظريهي مديريت، نظريههاي ديگري هم وجود دارند که ميتوانند ما را از پناه بردن به دامان نظريهي تعبد، بي نياز سازند، ولي اين اشکال را دارند که به دشواري اثبات ميپذيرند. في المثل برخي گفتهاند تصميم آن بود که فاجعهي خونين کربلا به وجود بيايد تا بني اميه رسوا و اسلام زنده شود. و يا گروهي ديگر از شيعيان گفتهاند که اين حادثه براي آن بود تا امام حسين عليه السلام به بالاترين درجهي کمال نائل آيد. و يا در نظر دستهي ديگر همهي بلاياي عاشورايي، خدمتي بوده است. به شيعيان علي عليه السلام، تا گناهانشان مورد بخشايش قرار گيرد و سرانجام به بهشت وارد شوند.
[5] بحث دربارهي اين قاعده فرصتي مستقل ميطلبد که در آن فرصت، نظام تشريع الهي به تقرير درآيد و توضيح بيايد.