بازگشت

افسانه سقايت ابوالفضل العباس در مسجد كوفه


براساس اين افسانه سوزناك و رمانتيك، روزي، در اثناي خطبه خواندن امام علي بر منبر، حسين عليه السلام اظهار عطش كرد حضرت ابوالفضل به محض شنيدن صداي برادر، دوان و شتابان نزد مادر رفته كاسه اي آب گرفته، برگشت و در حالي كه كاسه آب را بر سر گرفته و آب از بر و دوشش ريزان و روان بود، به سوي حسين رفت و آب را به وي داد.

امام علي، بر بالاي منبر، با ديدن واقعه شروع به گريستن كرد و در پاسخ به سؤال درباره علت گريه اش فرمود: روزي در كربلا، گروهي از اين امت، حسين و انصار و اولادش را محاصره كرده و آب را به روي او مي بندند و همين عباس در آن روز، چنين كند... الخ.

نادرستي اين قصه نيز به شدت بديهي و واضح است. مهم ترين دليلي كه بر اين مدعا مي توان ارائه كرد چنين است كه امام علي پيش از خلافت منبري نداشت (نمي رفت) و اين واقعه بايد در شهر كوفه باشد و به فرض هم كه در مدينه باشد، بايد در سال نخست خلافت امام علي، روي داده باشد و در اين سال، امام حسين، مردي سي ساله يا حتي بزرگ تر است. با اين وصف اظهار عطش كردن امام حسين آن هم در مجلس عام و تكلم با مقام امامت آن هم بالاي منبر حتي با رسوم متعارف انساني هم تناسبي ندارد چه رسد به مقام معنوي حضرت اباالفضل! [1] .


پاورقي

[1] ر. ک: معالي السبطين، ص 267 و المناقب، موفق ابن احمد خوارزمي، ص 277. مرحوم محدث نوري نيز در رد اين قصه، در کتاب مشهور خود به نام لؤلؤ و مرجان (ص 191) به تفصيل بحث کرده و به اين نتيجه رسيده است که قضاياي عجيبي را که براي حضرت ابوالفضل در جنگ صفين و نهروان ذکر مي‏کنند (با توجه به افسانه سقايت) يک کلمه آن راست نبوده و در تاريخ و ساير منابع، ابداً ذکري از آن جناب، در غزوات فوق‏الذکر نيست.