بازگشت

زينب، الگوي سر به محمل كوبيدن و قمه زني


روضه بسيار مشهور و سوزناكي در افواه مداحان و روضه خوانان وجود دارد كه براساس آن حضرت زينب با ديدن سر بريده برادرش، از شدت تأثر سر خود را به چوب محمل كوبيد و خون از زير مقنعه اش جاري شد... الخ.

بسياري از عزاداران كه مبادرت به قمه زني مي كنند فعل خود را مستند به همين واقعه نموده و كار خود را نوعي تأسي و تقليد از زينب كبري عليها السلام مي دانند و شكافتن سر خود را نوعي اظهار همدلي و همدردي با ايشان مي شمارند.

در بررسي دقيق منابع و تاريخ عاشورا درمي يابيم كه اين واقعه، به كلي مجعول و بر ساخته ذهن و زبان روضه خواناني است كه مي خواستند در مجالس عزا، شور به پا كنند يا به قول معروف «مجالس از جا كنده شود» و با جعل اين قصه رمانتيك و سوزناك به هدف خود دست يافته اند در هيچ يك از منابع معتبر - و حتي نيمه معتبر - عاشورا اثر و نشاني از اين واقعه ديده نمي شود و مآخذ اين مصيبت محدود و منحصر به كتاب هايي از قبيل ناسخ التواريخ، [1] منتخب طريحي و نورالعين مي شود كه وضعيت اعتباري و حجيت تاريخي اين كتاب ها بر كسي پوشيده نيست. علّامه مجلسي نيز، مع الاسف، با حفظ شكل اوليه و بدون بررسي و نقد، آن را از منتخب طريحي و نورالعين، نقل كرده است. علاوه بر اين سلسله رواة اين گزارش و روايت، در هيچ جايي مذكور نبوده و ابراهيم بن محمّد نيشابوري اسفرايني - تنها مرجع و راوي اين گزارش - نيز پيرو مذهب شافعي (يا اشعري) بوده و در وثاقت گزارش وي ترديد جدّي وجود دارد.

شيخ عباس قمي، محدث معروف، معتقد است كه در آن شرايط اساساً هودج يا محملي، در آن مكان نبود كه حضرت زينب بخواهد چنين كاري انجام دهد يا ندهد [2] و مهم تر از همه اينكه شخصيت زينب كبري، بسي بسيار رفيع تر و ارجمندتر از آن است كه مرتكب چنين فعلي شود، كسي كه با ديدن پيكر خونين و پاره پاره سيد الشهدا در گودال قتلگاه، در نهايت توكل، صبر و تسليم، فرمود: پروردگارا اين قرباني را از ما پذيرا باش. [3] و امام حسين عليه السلام پيش از ظهر عاشورا و شهادت به وي سفارش و از وي خواهش مي كرد كه در نماز شب او را فراموش نكند. [4] .

شگفتا! زني كه پوزه غرور مستبدان و متكبران را در كوفه و شام به خاك مي مالد و جلال و وقار، كمينه بندگان درگاه اويند، در روزگار ما به مثابه نماد زبوني، ضعف، ذلت و خواري، مستند و الگوي قمه زني و ايذاء نفس مي شود! تا مقتداي عوام در شكافتن فرق و خودزني و مآلاً تباهي و انهدام آبروي تشيع در جهان گردد!


پاورقي

[1] محمّدتقي سپهر، ناسخ التواريخ، ج 6، جزء سوم، ص 55 - 54 به بعد.

[2] قمي، شيخ عباس، زندگاني امام حسين، ص 164.

[3] مقرم، مقتل الحسين، ص 307.

[4] يا اُختاه؛ لا تنسيني في نافلة الليل. (تمام منابع اوليه معتبر به اين جمله اشاره کرده‏اند.)