بازگشت

مراحل يقين


علم اليقين آن است كه انسان از راه دليل به وجود چيزي ايمان آورد، مانند كسي كه با مشاهده دود، به وجود آتش ايمان پيدا كند.

- عين اليقين: و آن درجاتي است كه انسان به مرحله مشاهده مي رسد و با چشم خود آتش را مشاهده مي كند.

حق اليقين: و آن، همانند كسي است كه وارد در آتش شود و سوزش آن را لمس كند و به صفات آتش متصف گردد، و اين بالاترين مرحله يقين است.

محقق طوسي (ره) پيرامون آيات «كلا لو تعلمون علم اليقين، لترون الجحيم، ثم لترونها عين اليقين» سوره تكاثر آيات 5 تا 7 - و نيز آيه «و تصلية جحيم، ان هذا لهو حق اليقين».

سوره واقعه آيات 94 و 95 گفته است: «در مثال آتش، مشاهده هر چه در نظر آيد به توسط نور آتش به مثابت علم اليقين است و معاينه جرم آتش كه مفيض نور است، هر چه قابل اضائت باشد به مثابت عين اليقين، و تأثير آتش در آنچه بدو رسد تا هويت او محو كند و آتش صرف بماند حق اليقين است.» [1] .

ديدگاه حضرت امام خميني در رابطه با چهره باطني امام حسين - سلام الله عليه - و قيام كربلا را كمتر مي توان در سخنرانيهاي معمولي ايشان يافت. معظم له، نوع سخنان بلند خويش را در كتابهاي مصباح الهدايه، سر الصلواة (آداب الصلوة)، شرح دعاي سحر، و امثال آن يادآور شده اند. امام (س) درباره انسانهاي كامل (كمل) از جمله امام حسين (ع) در حديثي به نقل از حضرت باقر (ع) مي فرمايند:

«همانا خداوند تبارك و تعالي براي ابراهيم از آسمانها پرده برداشت، تا آنكه عرش را ديد و خدا به قوت ديده او افزود. و همانا خداوند بر قوت ديده ي محمد، علي، فاطمه، حسن و حسين - عليهم السلام - نيز بيفزود (چنانكه) عرش را مشاهده مي كردند، و جز عرش، سرپوشي براي خانه هايشان نمي ديدند. خانه هايشان به عرش رحمان مسقف است و معراجهاي ملائكه و روح در خانه هاي ايشان است به اذن پروردگارشان من كل امر سلام». [2] .

و اينك مواردي را متذكر مي شويم كه سيدالشهدا - سلام الله عليه - علاوه بر عمل به ظاهر امر، با اسرار نهضت مقدس عاشورا نيز همگام بوده است:

1- امام حسين (ع) هنگامي كه قصد خروج از مدينه را داشت، سه شب بر سر قبر رسول خدا رفت و از خدا خواست آنچه مورد رضايت اوست پيش آورد. در شب سوم در خواب ديد كه پيامبر (ص) به او فرمود: در اين نزديكي مي بينم به خونت آغشته اي و در سرزمين كربلا، تشنه لب كشته خواهي شد. پدر و مادرت پيش من آمده اند و اشتياق دارند تو را ملاقات كنند. براي تو درجاتي است كه جز با شهادت بدان دست نخواهي يافت. [3] .

2- سيدالشهدا (ع) چون اراده سفر كرد، ام سلمه (زوجه پيامبر) گفت: فرزندم! من از جدت رسول الله (ص) شنيدم كه فرمود: فرزندم در سرزمين عراق در كربلا شهيد مي شود. امام حسين (ع) فرمود: مادر! به خدا سوگند، مي دانم. «و الله اعلم ذاك». سپس به جانب كربلا اشاره كرد، همه پستي و بلندي ها هموار گشت و قتلگاه، خيمه گاه و قبر خود را ديد و ام سلمه در اين هنگام به شدت گريست. امام حسين (ع) اظهار داشت: اي مادر! خدا خواسته است مرا مقتول و مذبوح ببيند، كه البته اين كشته شدن بر اساس ستم و دشمني استوار است. [4] .

دانشمندان و عالمان فن حديث و حديث شناسان بزرگ معتقدند، مشيت و اراده خداوند در اينجا، مشيت و اراده حتمي و تكويني نيست، بلكه از نوع اراده و مشيت تشريعي و قانوني است. اين اراده كه جزو مقام فعل خداست، قابليت تغيير و تبديل و تخلف را داراست. [5] .

3. هنگام خروج امام حسين (ع) از مدينه، افواج فرشته ها تقاضاي امداد حسين (ع) كردند، اما او پيشنهاد آنان را نپذيرفت و اجازه نداد تا لشكر كوفه را نابود سازند. [6] .

4- هنگام خروج سيدالشهدا (ع) از مكه به جانب عراق، عبدالله بن عباس و عبدالله بن زبير، به حضور او رسيدند و با بررسي اوضاع آن زمان اظهار داشتند، صلاح نيست به جانب عراق رهسپار شويد. امام - عليه السلام - در پاسخ آنان فرمود: خداوند دستوري به من داده و من طبق آن گام برمي دارم. [7] .

5- پس از اينكه امام حسين - عليه السلام - از مكه معظمه خارج شد، عبدالله بن جعفر بن ابي طالب (شوهر زينب كبري سلام الله عليها) پيش عمرو بن سعيد (شخصي كه ظاهرا از جانب يزيد به عنوان امير الحاج انتخاب شده و در باطن در پي قتل سيدالشهدا بود) رفت و از او خواست كه امان نامه اي به عنوان امام حسين (ع) بنويسد. عمرو بن سعيد هم نامه اي نگاشت و به امام (ع) وعده مال، صله و تأمين جاني داد. اين نامه را به دست يحيي بن سعيد و عبدالله بن جعفر داد تا به حسين (ع) برسانند. اينان به امام حسين (ع) رسيدند و نامه را به او دادند و اصرار به بازگشت كردند. امام (ع) پس از آگاهي از مضمون نامه فرمود: من رسول خدا (ص) را در خواب ديدم. او به من دستور داد تا به سوي عراق هجرت كنم. گفتند: آن خواب چيست؟ فرمود: من تاكنون به كسي نگفته ام و نخواهم گفت تا خدايم را ملاقات كنم. چون عبدالله بن جعفر از بازگردانيدن امام حسين (ع) مأيوس شد، دو پسرش به نامهاي عون و محمد را ملازم ركاب آن حضرت ساخت و خود با يحيي بن سعيد به مكه بازگشت. [8] .

6- امام حسين (ع) هنگامي كه مي خواست از مكه خارج شود، خطبه اي ايراد كرد و ضمن آن فرمود:

«سپاس خداوندي را كه آنچه او خواهد، همان شود. هيچ كس را نيروي كاري نيست جز به اعانت او. و درود خدا بر رسول او باد. مرگ بر فرزندان آدم همچون گردنبندي بر گردن دختران جوان است... و چه سخت، آرزومند اسلاف خويشم، همچنان كه يعقوب مشتاق يوسف بود. براي من زميني برگزيده شد كه پيكرم در آن افكنده شود، بايد بدان زمين برسم. و گويي مي بينم گرگهاي بيابان، بند بند مرا از هم جدا مي كنند در سرزميني ميان «نواويس» و كربلا،[نواويس گورستان نصاري بوده، و اكنون مزار حضرت حر بن يزيد رياحي در آن واقع شده است]و سپس شكمهاي تهي و انبانهاي گرسنه ي خود را از آن انباشته مي سازند. پس گريزي نيست از آن روزي كه به قلم «قضا» نوشته شده است. هرچه را خداي پسندد، پسند ما خاندان رسالت است و بر بلاي او شكيباييم. او مزد صابران را به تمام و كمال عطا كند...» [9] .

7- هنگامي كه كاروان حسيني به سرزمين كربلا رسيد، امام شهيدان (ع) فرمود: «آيا اينجا سرزمين كربلاست؟» گفتند: آري. فرمود: «اينجا جاي فروآمدن ما و سرزميني است كه مردان ما شهيد خواهند شد و خون آنان خواهد ريخت.» [10] .

8- ابن شهر آشوب گفته است: «در شب عاشورا، هنگام سحر، امام حسين (ع) را خواب فراگرفت. آن حضرت پس از آنكه بيدار شد، به ياران فرمود: آيا مي دانيد در اين ساعت چه در خواب ديدم؟ گفتند: يا بن رسول الله چه ديديد؟ فرمود: در خواب ديدم سگهايي به من حمله كردند تا مرا به دندان بگيرند، و در ميان آنها سگي پيسه (داراي لك و پيس) وجود داشت كه بيش از ديگر سگها حمله مي كرد، و گمان دارم كسي كه قاتل من از ميان اين مردم است مردي «ابرص»[كسي كه پوست بدنش داراي لكه هاي سفيد باشد]خواهد بود. سپس جدم رسول خدا (ص) را ديدم با گروهي از يارانش كه به من فرمود: «فرزندم! تو شهيد آل محمدي. اهل آسمانها و ملكوت اعلي به تو خشنودند. فردا شب هنگام افطار پيش من خواهي بود، شتاب كن و تأخير روا مدار. اين فرشته اي است كه آمده تا خون تو را در شيشه اي سبز قرار دهد.» اين است آنچه من در خواب ديدم. مشيت حق تعالي اينچنين است و وقت كوچ كردن از اين جهان بدون شك نزديك شده است.» [11] .

9- سيدالشهدا - سلام الله عليه - در روز عاشورا به عمر سعد فرمود: اين عهد[نزد حق تعالي چنين]بسته شده است كه تو بعد از كشتن من در زندگي خوشي نخواهي ديد، مي بينم سرت در كوفه بر نيزه اي نصب شده و كودكان، آن را هدف سنگهاي خود قرار داده اند. [12] .

10- امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارش امام محمد باقر - عليه السلام - نقل فرموده است كه چون امام حسين (ع) و عمر سعد در برابر هم قرار گرفتند و آتش جنگ شعله ور شد، نصر و پيروزي بالهايش را بر سر امام حسين (ع) گسترانيد و امام، ميان پيروزي بر دشمن و ملاقات با خدا مخير شد. اما امام - عليه السلام - ملاقات خدا را برگزيد. [13] .

11- حالات عرفاني حسين و يارانش - عليهم السلام - شگفت آور است. آنان در تمام طول شب به نماز، دعا، تهجد، استغفار و تضرع پرداختند. «و رجع - عليه السلام - الي مكانه فقام ليلته كلها يصلي و يستغفر و يدعوا و يتضرع، و قام اصحابه كذلك يصلون و يدعون و يستغفرون». [14] .

12- بنا به نقل شيخ مفيد (ره)، «چون امام حسين (ع) فرزند شير خواره اش را به هنگام وداع مي بوسيد، «حرمله» تيري بر او انداخت و كودك را كشت. حسين (ع) كفي از خون او گرفت و به هوا افشاند. امام باقر (ع) فرمود: قطره اي از آن خون به زمين بازنگشت.» [15] .

13- قضيه پاشيدن خون به سوي آسمان و بازنگشتن قطره اي از آن، براي خود امام حسين (ع) نيز در بعد از ظهر عاشورا تكرار شده است. راوي گفت: حسين - عليه السلام - در حالي كه از جنگ خسته شده بود، لحظه اي ايستاد. در اين هنگام، سنگي به پيشاني مباركش اصابت كرد. امام چون مي خواست با جامه اش، خون پيشاني را پاك كند، تير سه شعبه مسمومي در سينه و قلب پاكش جاي گرفت. در اين زمان، حسين (ع) فرمود:

«بسم الله و بالله و علي ملة رسول الله». سپس سر به آسمان بالا برد و گفت: «خداي من! تو مي داني اينان كسي را مي كشند كه روي زمين فرزند پيامبري جز او وجود ندارد.»

سيدالشهدا (ع) سپس تير را از پشت سر بيرون كشيد، خون از سينه مباركش فوران مي كرد. او دست بر جاي زخم گرفت، مشتي از خون خويش را بر آسمان پاشيد كه قطره اي از آن به زمين برنگشت. آنگاه كف ديگري از آن خون برگرفت و بر سر و صورت خود ماليد و فرمود: مي خواهم جدم را در حالي كه با خون خضاب كرده ام ملاقات كنم. [16] .

14- حسين - عليه السلام - كه جايگاه خود را فوق بهشت و در قرارگاه صدق نزد «مليك مقتدر» معرفي كرده است، اشاره به جايگاهي دارد كه فوق تصور عقل و خرد است و همه خردمندان و عارفان در معرفي اين مقام، دستي از دور بر آتش دارند.

هلال بن نافع گفت: ايستاده بودم كه ناگهان فريادي شنيدم. كسي گفت، شمر رفت، حسين (ع) را به قتل برساند. من خودم را بالاي سر او رساندم. ديدم حسين (ع) در حال جان دادن است، اما به خداي سوگند، هرگز كشته در خون تپيده اي را زيباتر و نوراني تر از او نديده بودم. نور صورت او مرا مشغول كرد. زيبايي و هيبت او مرا از فكر قتل او بازداشته بود. امام (ع) در آن حال، طلب آب كرد. مردي گفت، آب نخواهي آشاميد... حسين فرمود: من بر جدم رسول خدا (ص) وارد و در خانه او ساكن خواهم شد و از آب «آسن» خواهم نوشيد و شكايت شما را به او خواهم كرد. [17] .

14- از جمله مسائلي كه تصور آن مشكل و جز با ديدن و شهود، ميسر و فراهم نمي شود امور زير است:

ظل عرش: امام حسين - عليه السلام - در روز قيامت در ظل عرش با زائران و گريه كنندگانش مجلسي تشكيل مي دهد و به سخن مي پردازد. حوريان بهشت براي آنان پيغام مي دهند به بهشت در آييد كه ما مشتاق زيارت شماييم. آنان سخن آن حضرت را بر بهشت ترجيح مي دهند و از ورود به بهشت ابا دارند. [18] .

يمين عرش: سمت راست عرش، مكان و محل حسين - عليه السلام - در عالم برزخ است. او به محل شهادت و به زائران و گريه كنندگانش نظر مي كند و براي آنان طلب عفو و مغفرت مي نمايد. او همچنين از جد و پدرش تقاضا دارد براي آنان طلب مغفرت كنند. حسين (ع) مي گويد: اگر زائران من مي دانستند خداوند چه چيزهايي براي آنان تهيه كرده است، خوشحالي و سرور آنان، بيش از زاري و ناراحتي آنان مي شد. [19] .

فوق عرش: امام رضا - عليه السلام - فرمود: هر كس حسين (ع) را «عارفا بحقه» زيارت كند، از گفتگو كنندگان با خدا در فوق عرش خواهد بود. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «ان المتقين في جنات و نهر في مقعد صدق عند مليك مقتدر» (سوره قمر، آيات 54 و 55 (به درستي كه اهل تقوا در بهشتها و نهرها متنعم اند. در جايگاه صدق نزد مالك مقتدر. [20] .

بنابراين، عرش محل سخن زائران حسين (ع) است. فوق عرش، جايي است كه خدا با آنان سخن مي گويد، و ظل عرش، جايي است كه حسين (ع) با زائرانش به گفتگو مي پردازد.

سايه هاي عرش: خداوند، سايه هاي عرش (اظلة العرش) را به امام حسين (ع) اختصاص داده است؛ همچنان كه در زيارتنامه مي خوانيم: «اشهد ان دمك سكن في الخلد و اقشعرت له اظلة العرش، و بكي له جميع الخلائق، و بكت له السموات السبع و الارضون السبع، و ما فيهن و ما بينهن... اشهد انك قتيل الله و ابن قتيله، اشهد انك ثار الله و ابن ثار الله» - شهادت مي دهم كه خون تو در سراي جاودان ساكن شد و سايه هاي عرش به لرزه آمد و همه مخلوقات براي او گريستند، و آسمانهاي هفتگانه و زمينهاي هفت طبقه و آنچه در ميان آسمان و زمين و آنچه در زمين و آسمان است همه براي حسين گريستند. شهادت مي دهم كه تو كشته خدا و فرزند كشته خدايي. شهادت مي دهم كه تو خون جوشان خدا و فرزند خون جوشان خدايي. [21] .

در بحار الانوار (ج 43، ص 275) روايت شده است كه خداوند، عرش را به سيدالشهدا - سلام الله عليه - عطا فرمود، و اين بدان جهت است كه آن حضرت و برادرش امام حسن مجتبي - عليه السلام - را زينت عرش قرار داد، و هر چيزي به زينت خود تكميل مي شود. پس اگر عرش به سخن آيد، گويد كه «من از حسينم».

آنچه در فضايل حضرت امام حسين - سلام الله عليه - آمد، مسائلي نيست كه جز از طريق دل، شهود و وجدان ديد و يافت. همچنان كه «راغب» در مفردات پس از بيان معناي ظاهري «عرش» گفته است:

«اما عرش خدا چيزي است كه بشر از درك حقيقت آن عاجز است و تنها اسمي از آن مي داند... و اين حرفهايي كه عوام از روي اوهام خود درباره آن زده اند صحيح نيست. زيرا اگر «وهم» بتواند آن را درك كند، پس عامل آن هم تواند بود. و خدا بزرگ تر از آن است كه اوهام ما حامل عرش او باشد.» (تفسير الميزان، ذيل اعراف / 54).

علامه بزرگوار طباطبائي - قدس سره - با استفاده از روايات، عرش را كنايه از استيلا و تسلط خداوند بر ملك خويش دانسته و گويد: عرش، مقامي است كه زمام همه حوادث و اسباب و چيدن و رج كردن سلسله علل به آن منتهي مي شود، و صور عالم موجودات كه به تدبير خداي تعالي اداره مي شود، هرچه هست در عرش خدا موجود است، چنانكه فرمود: «و عنده مفاتيح الغيب...» بنابراين، عرش عبارت است از مقامي موجود (نه اعتباري) كه جميع سرنخهاي حوادث و امور در آن متراكم و جمع است. پس با استفاده از آيه «ثم استوي علي العرش يعلم ما يلج في الارض...» (حديد / 4) فرموده است، پس عرش همان طوري كه مقام تدبير عام عالم است و جميع موجودات را در جوف (درون) خود جاي داده، همچنين مقام علم نيز هست، و چون چنين است قبل از وجود اين عالم و در حين وجود آن و پس از رجوع مخلوقات به سوي پروردگار نيز محفوظ هست».

اميرمؤمنان - عليه السلام - به «جاثليق» فرمود: «خداوند، عرش را از چهار نور (سرخ، سبز، زرد و سفيد) آفريد، و مراد از «عرش» آن علمي است كه خداوند به حاملين عرش داده و آن، نوري است از نور عظمتش. پس به عظمت و نورش دلهاي مؤمنان را بينا كرده و به عظمت و نورش، نادانها دشمنش مي دارند، و به عظمت و نورش همه موجودات در آسمان و زمين در صدد جستجوي راهي به سوي او هستند، و براي جستن آن راه، دست به كارهاي مختلف زده و اديان گوناگوني را به وجود آورده اند. سپس همه موجودات، محمولهايي هستند كه خداوند آنها را به نور، عظمت و قدرتش حمل مي كند، و خود آنها قادر بر تحصيل سود و زيان، مرگ و زندگي و بعثت خود نيستند. آري هر چيز محمول خداست، و خداوند متعال است كه آسمان و زمين را از زايل شدن و از بين رفتن نگه داشته و به آنها احاطه دارد. اوست حيات و نور هر چيز».

علامه طباطبايي (ره) افزوده است:

«مراد از علم، همان علم فعلي خداوند است، و مراد از علم فعلي خدا به همه موجودات آن است كه هر چيزي نزد خدا حاضر و وجودش براي خدا غايب نيست.».


پاورقي

[1] همان مأخذ.

[2] مصباح الهدايه امام خميني، ص 76 و آداب الصلوة، ص 331.

[3] بحارالانوار، 328 / 44.

[4] همان، 328 / 44.

[5] تفسير الميزان، بقره /26، اسراء / 23 و حج / 18.

[6] بحارالانوار، 330 / 44.

[7] همان، 364.

[8] ارشاد مفيد، ص 69، بحار، 366 / 44.

[9] بحارالانوار، 366 / 44.نفس المهموم حاج شيخ عباس قمي، ص 105.

[10] بحار، 383 / 44.

[11] بحار، 3 / 45 از مناقب ابن‏شهر آشوب.

[12] همان، 10 / 45.

[13] همان / 12 / 45.

[14] ارشاد مفيد، ص 94.

[15] بحار، 46 / 45 و بعد.

[16] همان، 57 / 45 از مناقب و لهوف.

[17] همان، 57 / 45.

[18] همان 207.ترجمه‏ي خصايص حسينيه ص 105.

[19] بحار، 281 / 44.

[20] کامل الزيارات، تصحيح اميني، ص 265 و....

[21] بحار، 152 / 98.