بازگشت

درآمدي بر طرح موضوع


اصلي ترين گرايشهاي رواني انسان حبّ ذات و حبّ به كمالات ذات است كه به دو شعبه اصلي علم و قدرت منشعب مي شود كه يكي حبّ به بقا و ابديت است و ديگري هم حبّ به ذات. حبّ بقا لازمه طبيعي حبّ ذات است، يعني وقتي انسان وجود خود را دوست مي دارد، نه از آن جهت است كه يك وجود لحظه اي است بلكه وجودش را در زمان بعد هم دوست مي دارد و علاقه دارد كه اين وجود دوام داشته باشد. مي توان گفت كه طبيعي ترين اثري كه بر حبّ ذات مترتب مي شود حبّ بقاست وهرانساني بالفطره اين غريزه را دارد. همان طور كه در ساير گرايشهاي علم و معرفت، نقش اساسي را در تعيين مصداق و تعيين جهت آنها بازي مي كند، در اينجا نيز همين گونه است، يعني اگر انسان حقيقت خود و حياتش را به درستي شناخت، آن وقت اين گرايش نيز جهت صحيح خود را پيدا مي كند و گرنه دچار اشتباه در مصداق مي شود و منشأ انحرافات اخلاقي فراواني مي گردد. اگر انسان فهميد كه حقيقت او يك حقيقت غير مادي است و حيات انسان منحصر به اين حيات دنيوي نيست، حبّ بقا و خلود، جهت طبيعي و فطري خود را مي يابد و علاقه انسان متوجه به زندگي ابدي مي شود. ولي اگر اين معرفت برايش حاصل نشد و خيال كرد كه وجود او همين وجود مادي است و حيات او منحصر به همين حيات دنياست، آن گرايش فطري، منحرف مي شود و در همين مرحله كوتاه از وجود انسان متوقف مي گردد و به دنبالش آثار بسيار نامطلوبي به بار مي آيد. علت علاقه انسان به زندگي دنيا علاقه به جاودانگي است، منتها خيال مي كند كه وجودش همين وجود مادي و زندگي اش نيز همين زندگي دنيوي است، لذا مي خواهد اين زندگي ادامه پيدا كند. اگر متوجه شود و يقين پيدا كند كه حقيقت زندگي برتر از اين حيات مادي است، ديگر با آن چشمي كه قبلاً به زندگي دنيا مي نگريست نمي نگرد و نظرش تغيير مي كند. در قرآن شريف آياتي هست كه دلالت بر اين ميل فطري دارد و از اين ميل براي تربيت انسان استفاده شده است. پس معلوم است كه در فطرت انسان ميل به بقا و جاودانگي هست كه قرآن در صدد تعيين مصداق آن برمي آيد. راجع به اين ميل جاودانگي قرآن مي فرمايد:

«ما عندكم ينفد و ما عند الله باق؛ [1] .

چيزهايي كه در اختيار شماست (از نعمتهاي دنيا) فاني شدني است اما آنچه كه نزد خداست بقادارد.» اين بيان براي كسي مفيد است كه فطرتاً طالب بقا باشد، آن وقت مصداقش را به او نشان مي دهند كه آن مطلوب تو در آنجاست نه در اينجا. اينك كه هزار و اندي سال از واقعه جاودانه عاشورا مي گذرد، اين واقعه هنوز طراوت و تازگي خود را حفظ كرده است. اين بقا و جاودانگي در تاريخ به گونه اي كه تمام حماسه ها را تحت الشعاع خود قرار دهد، معلول اراده حتمي خداوند مي باشد:

«يريدون ليطفؤوا نور الله بافواههم و الله متّم نوره و لو كره الكافرون؛ [2] .

عده اي مي خواهند نور خدا را خاموش كنند ولي اراده حتمي خداوند بر حفظ و حراست از آن

مي باشد اگرچه كافران چنين نپسندند.» چه طوفانهاي سهمگين كه از سوي دشمنان اهل بيت به قصد محو نام حسين (ع) برخاست و در برهه اي از زمان گرد و غباري نيز به پا كرد، ولي ديري نپاييد كه در چرخش زمان نه تنها نام حسين (ع) از خاطرها محو نشد، بلكه جلاي بيشتري گرفت و صاحبان آن توطئه هاي شيطاني نام و ذكرشان از روي گيتي به كلي محو گرديد. بسيار حكايتها گرديده كهن امّا جانسوز حديث تو تازه است به دورانها


پاورقي

[1] سوره نحل، آيه 96.

[2] سوره صف، آيه 8.