بازگشت

پادشاه پنداري


بسيار بعيد مي نمايد كه در روزگاران خليفگان و خلافت مداري، كسي پيشوايان پاك و امامان معصوم عليهم السلام را با خلفاي حكومتي و دولت مردان دنيايي مقايسه كرده باشد؛ دست كم اين است كه ما در روايتي و يا خبري چنين خبط و خطايي نديده ايم، اما در ميان كتاب هاي روضه و نوحه اي كه در دوران صفويه و قاجار و غيره نوشته شده اند، تشبيه امامان به پادشاهان و امام زادگان به شاهزادگان فراوان ديده مي شود. واژگان و عبارت هايي چون: «شاه دين»، «ولايت عهدي امام علي»، «پادشاه يثرب»، «شاه خراسان»، «شاه مظلومان»، «شاه حسين»، «شاهزاده اكبر و قاسم» و ده ها تشبيه و تركيب ديگر همه حاكي از اين تحريف است كه گاه در گزارش عاشورا و قرائت مقتل امام حسين عليه السلام مقاتل پردازان و مجالس نويسان به اين مقايسه مشمئزكننده و تنفرآور گرفتار شده اند كه مردان خدا را پادشاه پنداشته اند و در نتيجه اين پندار پست و غلط، گناهان دل آزاري را كه در فرهنگ زمامداران زورگو و مزور، صواب انگاشته مي شود به فرهنگ عاشورا نيز تحميل كرده اند كه غلو در مداحي، و چاپلوسي و تملق گويي - آن هم در قالب مقتل خواني و نوحه سرايي - از گناهان است.

در فصل اول: مأخذشناسي عاشورا، در مقاله كتاب شناسي توصيفي - انتقادي تحريف هاي عاشورا خوانديم كه مؤلف معالي السبطين، خروج امام حسين عليه السلام را از مدينه چگونه با دبدبه و كبكبه گزارش مي كرد و يا نويسنده روضة الشهدا در افسانه شيرين شهربانو، چطور خانه خاندان نبوت و عدالت را با حرمسراي شاهان صفوي، عوضي مي گرفت!

در اين گونه تحريف ها افزون بر تعويض جايگاه مضاف و مضاف اليه؛ نكره و معرفه؛ معروف و منكر؛ مظلوم و ظالم، حتي تبديل دين به دنيا، ديانت به دولت، هدايت به حكومت؛ عقل و انديشه به قدرت و سياست و بالاخره خداي سبحان و رحمان به فرعون و در يك كلام ملكوت به برهوت ديده مي شود كه بايد گفت: «سُبْحَنَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ» [1] و «لَيْسَ كَمِثْلِهِ ي شَيْ ءٌ» [2] «وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَي» [3] و بايد پرسيد: أَيْنَ التُّرابُ وَ رَبُّ الأَْرْبابِ و با نماد رحمت و زيبايي حضرت يوسف نبي همصدا گشت و پيوسته از خود پرسيد: «ءَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَ حِدُ الْقَهَّارُ؟» [4] .


پاورقي

[1] سوره مؤمنون، آيه 91.

[2] سوره شوري، آيه 11.

[3] سوره نحل، آيه 60.

[4] سوره يوسف، آيه 39.