بازگشت

تمايل به بكاء و دوست داشتن آن


به اين معنا كه اگر كسي هم گريه نكند، اما تمايل به اين كار داشته باشد و دلش بخواهد كه بر مصائب اهل بيت عليهم السلام بگريد و به نوعي اين تمايل را نشان بدهد، مطلوب و مستحب است كه اين تمايل و اظهار آن را داشته باشد، و همين است معناي آن تباكي كه در كلام معصومين عليهم السلام ديده مي شود و ميان بكاء و تباكي، عموم و خصوص مطلق است؛ يعني هر بكائي حتماً تباكي مقدمه بكاء است و تباكي ها، بكاء نيز هست و چنان كه در تفسير دوم گفته شد، تباكي مقدمه بكاء است و تباكي به اين معنا(تمايل به گريه و دوست داشتن آن) حتماً با بكاء خواهد بود. چرا كه اگر كسي كاري را نخواهد، انجام نمي دهد بويژه اگر آن كار در ارتباط با دل و تأثر قلبي باشد و گاهي اين مقدمه، قهري و ضروري نيز است، به اين معنا كه تا كاري را نخواهد و تمايل به آن نداشته باشد، آن كار را انجام نخواهد داد؛ مثل آن حديثي كه به نقل از امام علي عليه السلام مي گويد:

مَنْ لَمْ يَتَحَلَّمْ لَمْ يَحْلُمْ؛ هر كس حلم و بردباري را نخواهد و تمايل خود را به حلم، به نوعي نشان ندهد، بردبار نخواهد شد. [1] .

حال سخن ما نيز اين است كه تا كسي تباكي نكند، بكاء هم نخواهد كرد و هر كس آن كار بكند، دليل اين است كه اين كار(بكاء) را نيز مي خواهد بكند و همين خواستن نه تنها مطلوب و مستحبي است كه حتي گاهي ضروري و قهري هم هست و به هيچ وجه نمي تواند شائبه اي از ريا داشته باشد. چرا كه قهري بودن با تصنعي بودن، در تضاد است.


پاورقي

[1] محدث نوري، لؤلؤ و مرجان، ص 36، به نقل از غررالحکم.