مشاركت عملي
هـمـدردي بـا مـردم و شركت عملي ـ و نه لفظي ـ از نشانه هاي بارز عـاشـورائيـان اسـت. راهـيـان حـسـيـن بـايد مثل او باشند. آن حضرت در آسيب زدايي و رفع گـرفـتـاري مـردم زبانزد عام و خاص بود. مردم را چون فرزندان خود مي دانست. حضرت روزي به عيادت اسامة بن زيد رفت و او را نگران يافت. از علت آن جويا شد. اسامه گفت: مـبـلغـي بـدهـكـارم و از پـرداخـت آن عـاجـزم و مـي ترسم بدهكار بميرم. حضرت فرمود: پرداخت آن به عهده من؛ ناراحت مباش به زودي آن را پرداخت مي كنم. سپس طبق وعده اي كه داده بود پيش از وفات اُسامه همه قرض هاي او را پرداخت نمود. [1] .
هـمـدلي و هـمـسـويـي نـبـايـد در دل خـلاصـه گـردد بـلكـه بـايـد در سـيـرت و عـمـل تـرسـيـم شـود. حقوقدانان و انسان شناسان كجايند تا بيايند و اين صحنه انساني كربلائيان را با چشمِ دل ببينند و درس بياموزند:
كاروان كربلا به منزل شَراف رسيد. قافله اتراق كرد. حسين بن علي (ع) سحرگاه به نـيروهايش فرمان داد تا آب زيادي برداشتند و به سوي كوفه حركت كردند. هنگام ظهر بود كه سپاه حرّبن يزيد رياحي با امام رو در رو شد و هوا هم بسيار گرم بود. حضرت بـه سـربـازانـش فـرمـود: بـه آنـان آب بـدهـيد و خود و اسبانشان را سيراب، كنيد. آنان برخاستند و همه سپاهيان حُرّ را سيراب كردند. علي بن طعان محاربي مي گويد: من در آن روز در ميان اين سپاه بودم كه از همه ديرتر رسيدم. امام حسين (ع) همين كه مرا و مركبم را تشنه يافت، خود به سراغم آمد و فرمود: شترت را بخوابان؛ هم خودت آب بنوش و هم مركبت را سيراب كن. و چون من بر اثر ضعف و تشنگي شديد نتوانستم به درستي از مشك آب، استفاده كنم، امام خود برخاست و با دست خويش من و شترم را سيراب كرد. [2] .
پاورقي
[1] مدرسه حسين، ص 189.
[2] بحارالانوار، ج 44، ص 37.