بازگشت

سنخيت وسيله و هدف


همه تلاش هاي تربيتي براي اين است كه استعدادهاي آدمي، در جهت كمال مطلق شكوفا شود و موانع تربيتي رفع گردد، و آن در زماني تحقّق مي يابد كـه هـم اهـداف عـالي مـورد تـوجـّه باشد و هم وسائل سير به سوي آن اهداف. ميان هدف و وسـيـله سـنـخـيـّتـي تـامّ بـرقـرار اسـت و بـه هـيـچ وجـه نـمـي تـوان بـا وسـائل نـادرسـت و از راه هـاي نـاصـحيح به اهداف درست و صحيح دست يافت. در مدرسه تـربـيـتـي امام حسين (ع)، براي كسب قدرت، ايجاد اصلاحات اجتماعي و سياسي و براي هـدايـت گـري و نـشـر و تـبليغ فرهنگ ديني و نيز به منظور حفظ حكومت و دينداري، نمي تـوان بـه خـيـانـتـكاري، دروغگويي، سلطه گري، نيرنگ و خُدعه و هر وسيله نامقدّس و نـامـشـروع روي آورد. قـمـه زدن بـه عـنـوان يك رسم نامطلوب نمي تواند وسيله تبليغ و تـرويـج و تـوسـعه فرهنگ عاشورا به حساب آيد، به همين منظور مقام معظّم رهبري در اين بـرهـه زمـاني و با توجّه به شرايط موجود و تبليغات دشمنان عليه تشيّع، آن را مجاز نـمـي دانـنـد و از عـزاداران پـرشـور حسيني مي خواهند اين نوع ايثار را به ايثار مشروع، درست، سودمند و مثبت تبديل كنند يعني به جاي ريختن خون سر خود و هدر دادن آن، در روز عـاشـورا خـون هـديـه كنند تا فداكاري بُعد كاربردي بيابد و دشمن هم بهانه اي براي تبليغات منفي و شايعات نيابد. و آن بدان جهت است كه در اسلام بر خلاف مكتب هاي مادّي و انـحـرافـي، ((هـدف وسـيـله را تـوجـيـه نـمـي كـنـد)) و اعمال خالص و بي شائبه، با وسايل ضد ارزش و ناخالص، رنگ ريايي به خود نمي گـيـرد. اينك نمونه اي از سيره عملي امام در مسيرش به كربلا را در اين رابطه مرور مي كنيم.

در راه مكّه به كربلا، به امام خبر دادند كه ((عُبيداللّه بن حُرّ جُعفي)) در نزديكي ايشان اتـراق كـرده اسـت. امـام (ع) فـورا كـسـي را بـه سويش فرستاد تا او را به ياري خود بـخـوانـد. عـبـيـداللّه پـيـام امام را شنيد ولي دعوت او را نپذيرفت. امام (ع) با چند تن از ياران خود، پيش او رفت و او را به ياري خويش دعوت كرد. وي در جواب امام (ع) گفت:

((بـه خـدا سـوگـنـد، مـن مي دانم هر كه شما را پيروي كند به سعادت و خوشبختي ابدي نـايـل مـي آيـد. ولي مـن مـي دانـم كه ياري من شما را سودي نمي بخشد، زيرا در كوفه، كـسـي را نـديدم كه مصمّم به ياري شما باشد و از مرگ هم بسيار مي ترسم. ولي اسب معروف خود را كه تا به حال با آن دشمني را تعقيب نكرده ام مگر اين كه به او رسيده ام و هـيـچ دشـمني مرا تعقيب نكرده است مگر از چنگ او گريخته ام، و شمشيرم را به تو تقديم مي كنم.))

امام حسين (ع) از او روي گرداند و فرمود: حال كه در راه ما از نثار جان خود دريغ مي كني، مانيز به مال تو نيازي نداريم، سپس اين آيه را تلاوت كرد:

((ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلّينَ عَضُدا)) (كهف / 51).

من هرگز گمراه كنندگان را يار و مددكار نگرفتم. [1] .

آنـان كـه بـه راه حـسـيـن مـي رونـد و مـي خـواهـنـد عـاشـورايـي عـمـل كـنـنـد نـمـي تـوانـنـد و نـبـايـد جـز ايـن گونه باشند. در اين ماجرا امام حسين (ع) از وسـايـل مـادي و رزمـيِ شـخـصـي كـه در نـيـت و عمل سنخيت معنوي با او ندارد، سود نجست. شـخـصـي كـه بـا ((امـامِ واجـب الاطاعه ي)) خود هم سو و هم صدا نمي شود و استمدادش را نـاديـده مـي گـيـرد، اسب و اسباب رزمي او نيز هم سنخ و هماهنگ با اهداف امام نخواهد بود. چـرا كـه چـشـمـه نـابِ خـلوص و مـعـنويت و آب زلال تقرب به خدا را نبايد با خاك و خس و خاشاك، گل آلود نمود.


پاورقي

[1] فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 132.