بازگشت

عوام فريبي بني اميه


سـيـاسـت امـويـان، نـيـرنـگ و فـريـب مـردم بـود و اگـر بـه چـنـيـن سـيـاسـتـي توسّل نمي جستند هرگز نمي توانستند در برابر حكومت خدايي علوي بايستند، امام حسن (ع) را از خـلافـت مـحروم سازند و به شهادت رسانند و سپس بزرگترين فاجعه تاريخ را در كربلا بـيـافـرينند. معاويه در زمان عمر به ولايت شام منصوب شد و در زمان عثمان ـ كه از بني اميه ـ بـود در مـقـام خـود ابـقا شد، ولي چون اميرمؤمنان (ع) به حكومت رسيد و مردم با او بيعت كردند، روا نـدانـسـت كـه مـعـاويـه و بـسـيـاري از اسـتـانـداران پيشين را همچنان بر مسند قدرت بر جاي بگذارد. از اين رو، به تعويض آنان همّت گمارد و جرير بن عبدالله را نيز به همين منظور به شـام فـرستاد، ولي معاويه تسليم امام (ع) نشد و راه چاره را در اين ديد كه مردم شام را با خود هـمـراه كـنـد تـا بـتواند در برابر حكومت مركزي بايستد و بهترين ابزار براي چنين مقصودي، عـوام فـريـبـي بـود. از ايـن رو، بر فراز منبر رفت و اعلام كرد كه عثمان مظلوم كشته شده و من خـونـخـواه اويـم و از شـمـا مـي خـواهـم مرا در اين امر ياري دهيد. عوام الناس در دام نيرنگ معاويه افـتـادنـد و فـريـب مـظـلوم نـمـايـي اش را خـوردنـد. و هـمـگـي بـا او عـهـد بـسـتـنـد كـه جـان و مـال خـود را فـداي خـواسـتـه هـاي او كـنـنـد. [1] مـعـاويـه در طـول حـكـومـت سـتمگرانه خود، همواره از اين حربه سود مي جست. او جنگ صفّين را با همين نيرنگ به پايان برد و امام حسن (ع) را نيز با همين نيرنگ از خلافت محروم ساخت و يزيد را جانشين خود كرد.

گرچه يزيد، فردي بي كفايت و عيّاش بود و از سياست بهره اي نداشت، ولي خواص بني اميّه در واقـعـه كـربلا بار ديگر حربه عوام فريبي را به كار گرفتند و جمعيتي سي هزار نفري را بـه كـربـلا كـشـانـيدند و چنان كه ياد كرديم، يزيد را به عنوان پيشواي واجب الاطاعه به مـردم عـوام معرفي كردند و امام حسين (ع) و يارانش را (خارجي) خواندند؛ يعني كسي كه بر امام عـادل وخـليـفـه بر حق پيامبر، شوريده و در كشور اسلامي دست به اغتشاش زده است و جزاي چنين كـسـي جـز مـرگ نـيـسـت. تـبـليـغـات فـريـبـنـده بـنـي امـيـه چـنـان چـشـم و گـوش و دل مـردم را كـر و كور و تسخير كرد كه راهنمايي ها و موعظه هاي امام (ع) هيچ سودي نبخشيد: آن حضرت حتي از راه بر انگيختن احساسات و عواطف مذهبي آنان نيز وارد شد، ولي باز هم كارگر نيفتاد. نقل است كه امام (ع) هنگام رويارويي در روز عاشورا، در برابر انبوه جمعيت دشمن ايستاد و فرمود:

آيـا شـما در اين كه من تنها نوه پيامبر شمايم ترديد داريد؟! به خدا سوگند در مشرق و مغرب گـيتي كسي جز من، پسر دختر پيامبر خدا نيست. به من بگوييد، آيا كسي از شما را كشته ام يا امـوالتـان را از مـيـان بـرده ام يـا كـسـي را مـجـروح كـرده ام كـه بـا مـن بـه سـتـيـز بـرخـاسته ايد؟! [2] .


پاورقي

[1] وقعه صفين، ص 32.

[2] تاريخ طبري، ج 5، ص 425.