بازگشت

جاسوسي


خـواص اهـل بـاطـل، براي خوش خدمتي و تحكيم پايه هاي حكومت دلخواه خود، به جاسوسي نيز خـويـش را مـي آلايـنـد و مزدوران بني اميّه نيز چنين بودند. پس از شهادت اميرمؤمنان (ع) معاويه جاسوساني را به كوفه و بصره فرستاد تا اخبار را بدو گزارش دهند و در كارهاي امام حسن (ع) اخلال كنند. امام حسن (ع) از حضور اين جاسوسان آگاه شد و دستور داد آنان را يافته، اعدام كـنـنـد. [1] معاويه تا رسيدن به پيروزي، به اعزام جاسوس ادامه داد. جاسوسان در مـيـان مـردم و سـپـاهـيـان امـام (ع) دسـت به شايعه پراكني و تطميع سست عنصران مي زدند و شـمـاري بـسـيـار را از ايـن ره گـذر، عـليـه حـكـومت حق امام حسن (ع) شورانيدند كه سرانجام به سـيطره حكومت شيطاني معاويه انجاميد. پديده شوم جاسوسي در جريان عاشورا نيز سهمي مهم بـر عـهـده داشـت و نـخـسـتـيـن اقـدام عـليـه نـهـضـت حـسـيـنـي از ايـن طـريـق شـكـل گـرفـت. پـس از ورود مـسـلم بـن عـقـيـل بـه كـوفـه، نـعـمـان بـن بـشـيـر ـ عـامل بني اميه ـ به منبر رفت و در سخناني همه را به پرهيز از خشونت و جستن راهي مسالمت آميز فـراخـوانـد. سـخـنـان او خـواص بـنـي امـيـه را خـوش نـيـامد و عبدالله بن مسلم ميان سخنراني او برخاست و گفت: (اين سخناني كه تو مي گويي، رأي و نظر ناتوانان است.) سپس نامه اي بـه يـزيـد نوشت بدين مضمون كه (اگر نيازي به كوفه داري، استانداري توانمند بفرست تـا آن را بـرايـت حـفـظ كـند؛ زيرا نعمان، مرد اين كار نيست.) عمارة بن عقبه و عمر بن سعد نيز نـامـه هـايـي بـا هـمـيـن مـضمون براي يزيد فرستادند. [2] در پي اين گزارش ها يـزيـد، عـبـيـدالله بـن زيـاد را بـه امـارت كوفه منصوب كرد. او نيز از طريق جاسوسي، به فعاليت ها و اسرار مسلم بن عقيل و پيروان حق پي برد.

عـبـيـدالله، سـه هـزار درهـم به غلام خود ـ معقل ـ داد تا ميان هواخواهان مسلم نفوذ كند و از كارهاي آنـان بـا خـبـر شـود. معقل به صورت ناشناس به مسجد اعظم كوفه رفت و آمد مي كرد و سراغ شـيـعـيـان را مي گرفت تا مسلم بن عوسجه را شناسايي كرد. نزد او رفت و اظهار تشيع كرد و خـود را اهـل شـام مـعـرفـي كـرد كـه براي پيوستن به امام حسين (ع) به كوفه آمده است. او چند روزي بـه خـانـه مـسـلم بـن عـوسـجه رفت و آمد كرد تا اعتماد او را جلب نمود و توسط مسلم بن عـوسـجـه بـه مـسـلم بـن عـقـيـل مـعـرفـي شـد. حـضـرت مـسـلم دسـتـور داد كـه مـعـقـل سـه هـزار درهـم را بـه ابـو ثـمـامـه صـاعـدي بـپـردازد تـا سـلاح فـراهـم كـنـد. مـعـقـل پـس از كـسب اعتماد جبهه اهل حق، نخستين كسي بود كه صبحگاهان نزد حضرت مسلم مي آمد و آخـر از هـمـه از نـزدش مـي رفت و همه فعاليت ها و مذاكرات و اخبار را شب هنگام به عبيدالله مي رساند. [3] و آشكار است كه ضربه اي سهمگين از اين گذر به جبهه حق وارد شد.


پاورقي

[1] صلح امام حسن، آل ياسين، ترجمه حضرت آيت اللّه خامنه اي، ص 110 ـ 111.

[2] مقتل، ابو مخنف، ص 22.

[3] مقتل، ابو مخنف، ص 31 ـ 34،