بازگشت

عوام و خواص در حادثه عاشورا


پيش از دست يابي بشر به فنّاوري و سلاح هاي كشتار جمعي، نيروي انساني در سياست و جنگ سـهـمـي بـسـيـار مـهم بر عهده داشت. هر گروهي كه از نيروي انساني قوي و كار آمد و باوفا برخوردار بود، در جنگ پيروز مي شد و شكست از آنِ جبهه اي بود كه از چنين نيرويي بي بهره بود و نيروهاي عادي نقش درجه دوم را ايفا مي كردند. بدين ترتيب جامعه به دو گروه (خواص ‍ و عوام) تقسيم گشت.

(خواص) يعني كساني كه وقتي يك عملي انجام مي دهند، موضع گيري مي كنند، راهي را انتخاب مـي كـنـنـد كـه بـر ديـگـران تـأثـيـر گـذار اسـت و بـيـشـتـر بـر اسـاس فـكـر و تحليل عمل مي كنند.

(عـوام)يـعـنـي كساني كه خود، صاحب فكر و تحليل و تصميم گيري نيستند، بلكه تسليم جوّ مـي شـونـد و بـه طـور معمول از خواص ‍ پيروي مي كنند. [1] نظر به اينكه هم در جـبـهـه حـق و هـم در جـبـهه باطل، عوام و خواص وجود دارند، در داستان كربلا چهار گروهِ خواص اهـل حـق، خـواص اهـل بـاطـل، عـوام طـرفـدار حـق و عـوام طـرفـدار باطل مورد ارزيابي قرار مي گيرند.


پاورقي

[1] اقتباس از سخنان مقام معظم رهبري در جمع بسيجيان.