بازگشت

ترس نابجا


زنـدگـي آدمـي بـه گـونـه اي اسـت كـه گـاه از سوي برخي انسان ها يا پديده هاي طبيعي در مـعـرض خـطـر قـرار مـي گـيـرد و اگـر فـرد بـا تـدبـيـر و شـهـامـت، از جـان و مـال و آيـيـن خـويـش دفـاع نـكند، آسيب هايي جبران ناپذير بدو مي رسد. دست توانمند آفرينش بدين منظور، قوّه غضب را در انسان آفريده تا در برابر انواع خطرها از خويشتن دفاع كند.

در رويـداد كـربـلا بـيـشـتـر مـردم از ايـن نعمت الهي سود نبردند و در برابر ارعاب حكومت اموي تـسـليـم شـدنـد و از يـاري رسـانـدن بـه حق بازايستادند. تاريخ نويسان آورده اند كه روزي عبيدالله بن زياد، اشراف كوفه را گرد آورد و خطاب به آنان گفت: (آنان را كه از ما پيروي مـي كـنند وعده دهيد و نافرمانان را از سپاهيان يزيد ـ كه از شام خواهند آمد ـ بترسانيد.) اشراف نيز رفتند و خويشان و نزديكان خود را از سپاه خيالي شام بيم دادند و از گرد مسلم پراكندند و تـرس نـابـجاي آنان سبب شد كه نيرنگ عبيدالله كارگر افتد و انبوه جمعيتي كه با مسلم بيعت كـرده بودند، همگي بر بيعت خويش پاي نهند و فرستاده امام حسين (ع) را در برابر عبيداللّه و يارانش تنها گذارند. [1] .


پاورقي

[1] همان، ص 45 ـ 47.