بازگشت

عبرت هاي اخلاقي


(ايـمـان) و (عـمـل صـالح) دو واژه ارزشـمـنـد قـرآني اند كه تقريباً در شصت و دو آيه در كنار يـكـديـگـر آمـده انـد. قـرآن مـجيد، همه انسان ها را در خسران و زيان مي داند جز كساني كه ايمان آورنـد و كـارهـاي شايسته انجام دهند و يكديگر را به حق و صبر سفارش كنند. [1] جـامـعـه اسـلامـي تـا آن گـاه كـه از ارزش هـاي الهـي پـاسـداري كـنـد و بـر عـبـادت و عـمل صالح و اخلاق نيكو و معنويات ارج نهد، در صراط مستقيم حركت مي كند و مورد عنايت و انعام الهـي اسـت، و در غير اين صورت، يا در گروه (مغضوبين) و يا (ضالّين) در خواهد آمد كه هر دو گـروه از صـراط مستقيم الهي بيرونند. حادثه عاشورا نشان داد كه ارزش هاي اخلاقي جامعه به گونه اي چشمگير كاهش يافته است و عموم مردم به پيروي از حاكمان فاسد به ضد ارزش ها روي آورده اند. قرآن مجيد از اين حقيقت تلخ چنين ياد مي كند:

(فـَخـَلَفَ مـِنْ بـَعـْدِهـِمْ خـَلْفٌ اَضـاعـُوا الصَّلوةَ وَ اتَّبـَعـُوا الشَّهـَواتِ فـَسـَوْفَ يـَلْقـَوْن غَيّاً) [2] .

آن گـاه، پـس از آنـان جـانـشـيـناني بر جاي ماندند كه نماز را تباه ساختند و از هوس ها پيروي كردند، و به زودي [سزاي] گمراهي [خود] را خواهند ديد.

درآيـه پـيـش، سـخـن از پيامبران پاك و ذريه صالح آنان و نعمت يافتگان الهي رفته است كه همواره با عبادت و ذكر و سجده و گريه، درحال عبادت و نيايش با خداي بزرگند و اين، طريق انـسـانـيـت و بـهـتـريـن گـونـه عـمـل صالح است و در اين آيه، خداوند خبر مي دهد كه برخي از جانشينان آن عابدان صالح، كساني بودند كه رسم جانشيني را به جاي نياوردند و ارزش هاي الهـي را فـرامـوش كـردنـد. مـصـداق كـامـل ايـن ارزش هـا نـمـاز اسـت كـه پـايـه عـبـوديـت حق است. [3] .

از ابوسعيد خدري نقل است كه پيامبر (ص) پس از تلاوت اين آيه فرمود:

شصت سال ديگر، كساني خواهند آمد كه نماز را چنين تباه مي كنند و در پي شهوات مي روند... و اينان، قرآن را تلاوت مي كنند، ولي قرآن از حنجره آنان فروتر نمي رود. [4] .

درباره تباه ساختن نماز، در فصل پيش اندكي سخن گفته شد. به نمونه زير دقت كنيد: پس از آن كـه مـعـاويه بر اوضاع چيره شد، به سوي كوفه رفت و در نخيله، نماز جمعه اقامه كرد و در خـطـبه ها گفت: (به خدا سوگند، من با شما نجنگيدم تا نماز بخوانيد و روزه بگيريد و حج بـه جـاي آوريـد و زكـات بـدهـيـد! من تنها از آن رو با شما جنگيدم كه بر شما حكومت كنم و بر خلاف ميل شما به خواسته ام رسيدم.) [5] .

در اوايل نيمه قرن دوم، بنيان هاي اخلاقي جامعه به كلي ويران شده بود و مسلمانان از درون و بـرون در شـعـله هـاي خـانـمـانـسـوز فـسـادهـاي اخـلاقـي مـي سـوخـتـنـد و رذايـل اخـلاقـي بـسـان سرطان، سراسر زندگي فردي و اجتماعي آنان را تسخير كرده بود و راهـي را پيمودند كه با اهداف و آرمان هاي والاي شريعت مقدّس اسلام در تضاد بود. علّت اصلي ايـن تـبـاهـي و واپـس گـرايـي حـكـومـت امـوي بود؛ چنان كه اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: (اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بَِّاب ائِهِمْ) [6] .

مردم، بيش از آنچه به پدرانشان شبيه باشند، به رهبرانشان شبيه اند.

مردم همان راهي را مي رفتند كه حكومت فاسد برايشان ترسيم كرده بود و نمودار رفتاري آنان يـزيـد بـود؛ كـسـي كـه امـام حـسـيـن (ع) او را فاسق، شرابخوار، آدمكش، و متظاهر به فسق مي خواند. [7] .

رهـبـر ژرف انـديش انقلاب اسلامي، حضرت آيت اللّه خامنه اي درباره چنين حكومت هايي، كه بر مـعيارهاي ضد اخلاقي و شيطاني بنا شده اند، مي فرمايد: هر كس كه دنيا طلب تر، شهوتران تـر و بـراي بـه دسـت آوردن مـنافع شخصي، زرنگتر و باصدق و راستي بيگانه تر است، سركار مي آيد. آن وقت، نتيجه اين مي شود كه امثال عمر بن سعد و شمر و عبيدالله بن زياد مي شـوند رؤ سا و مثل حسين بن علي (عليهما السلام)به مذبح مي رود و در كربلا به شهادت مي رسد اين يك حساب دو دو تا چهار تاست! كساني كه دلسوزند نبايد بگذارند معيارهاي الهي در جـامـعـه عوض بشود. اگر معيار تقوا در جامعه عوض شد، معلوم است كه بايد خون يك انسان با تقوايي مثل حسين بن علي (ع) ريخته بشود. اگر زرنگي و دست و پا داري در كار دنيا و پشت هم انـدازي و دروغـگـويـي و بـي اعـتنايي به ارزش هاي اسلامي ملاك قرار گرفت، معلوم است كه كـسـي مـثـل يـزيـد بـايـد در رأس كـار قـرار بـگـيـرد و كـسـي مثل عبيدالله بايد شخص اول كشور عراق بشود. [8] .

بي بند و باري اخلاقي در حكومت هاي ستمگر ابعادي پر دامنه دارد و بي شمار است. آنچه در زير مي آيد، تنها گوشه اي از مفاسد آن روزگار است كه بايد از آن عبرت گرفت.


پاورقي

[1] ر.ک. عصر (13)،آيات 2-3.

[2] مريم (19)، آيه 59.

[3] ر.ک. الميزان، ج 14، ص 78.

[4] الميزان، ج 14، ص 80.

[5] شرح نهج البلاغه، ج 16،ص 46.

[6] بحار الانوار، ج 78، ص 46.

[7] همان، ج 44، ص 325.

[8] انقلاب و عبرت ها، ص 12 ـ 13.