بازگشت

فريب دادن مردم


در زمـان وقـوع حـادثـه عـاشـورا، اذهـان بـيـشـتـر مـردم نـسـبـت بـه مـسـائل بـنـيادين اسلام، مشوّش بود و خلفاي ناحق، برداشت هاي نادرست خود از اسلام را در ذهن آنـان جـاي داده بودند. مردم، آن گونه مي انديشيدند كه حاكمان مي خواستند، نه آن گونه كه خـداونـد مـي خواست. اسلام و عقل، هر دو برآنند كه حاكم اسلامي لازم است داراي ويژگي هايي باشد و خداوند، به صراحت مي فرمايد:

(لا يَنالُ عَهْدِي الظّالِمينَ) [1] .

عهد [امامت] من هرگز به ستمگران نمي رسد.

امام حسين (ع) نيز در نامه اي به مردم كوفه مي نويسد:

(فـَلَعـَمْري مَا الاِْمامُ اِلا الْحاكِمُ بِالْكِتابِ الْقائِمُ بِالْقِسْطِ الدّائِنُ بِدينِ الْحَقِّ الْحابِسُ نَفْسَهُ عَلي ذلِكَ لِلّهِ) [2] .

بـه جـانم سوگند! كسي شايسته امامت نيست مگر آن كس كه به كتاب خدا حكم كند،بر پا دارنده عدالت و به دين حق پايبند باشد و خويشتن را براي خدا وقف آن كند.

و بـا ايـنكه يزيد و معاويه و ديگر امويان داراي اين ويژگي ها نبودند، هزار ماه بر سرنوشت مردم و دين و مال و ناموس آنان حكم راندند و مردم نيز اطاعت از آنان را برخود لازم دانستند.

نـقـل اسـت كـه پـيـش از رويداد عاشورا، كسي از سوي عبيداللّه پيغامي براي حرّ آورد. يزيد بن زياد، از ياران امام (ع)، بر او پرخاش كرد و گفت: (مادرت به عزايت بنشيند چه پيغامي براي حرّ آورده اي؟) مرد پاسخ داد: (امامم [يزيد] را اطاعت كرده و در بيعتم وفادار مانده ام.) يزيد بن زيـاد گـفـت: (چـنـيـن نـيست كه تو مي پنداري، بلكه خدايت را نافرماني و پيشوايت را در هلاكت خويش اطاعت كرده و ننگ دوزخ را يكجا گرد آورده اي.) [3] .

هـمـچـنـيـن نـقـل اسـت كـه حـضـرت فـاطـمـه صـغـري (س) نـيـز هـنـگـام ورود بـه كـوفـه، اهل شهر را مخاطب ساخت و فرمود:

(قـَسـَتْ وَاللّهِ قـُلُوبـُكـُمْ وَ غـَلَظـَتْ اَكـْبـادُكـُمْ وَ طُبِعَ عَلي اَفْئِدَتِكُمْ وَ خُتِمَ عَلي اَسْماعِكُمْ وَ اَبـْصـارِكـُمْ وَ سـَوَّلَ لَكـُمُ الشَّيـْطـانُ وَاَمـْلي لَكـُمْ وَ جـَعـَلَ عـَلي بـَصـَرِكـُمْ غـِشـاوَةً فـَاَنـْتـُم لاتَهْتَدُونَ) [4] .

بـه خـدا سـوگـنـد! قـلب هـايـتـان سـنـگ و جـگـرهـايـتـان سـخـت گـشـتـه و بـر دل هـا و گـوشـهـا و چـشـمـانـتان مهر خورده و شيطان شما را فريفته و به بازي گرفته و بر ديدگانتان پرده (اي از جهل و غفلت)افكنده است. از اين رو، ديگر به راه راست در نخواهيد آمد.


پاورقي

[1] بقره (2)، آيه 124.

[2] بحار الانوار، ج 44، ص 334 ـ 335.

[3] تاريخ طبري، ج 5،ص 408.

[4] لهوف، ص 196.