بازگشت

نقل داستانهاي عبرت آميز


از سـويـي ديـگـر، خـانـدان عـصـمـت (ع)، داسـتـان هـايـي عـبـرت انـگـيـز نـقل مي كرده اند و هنرمندانه و مشفقانه مخاطبان خويش را از لابه لاي تاريخ عبور مي داده اند تا بـا مشاهده فرجام سياه تبهكاران، عبرت آموزند و گرد تبهكاري و گناهكاري نروند. اينك، به چند نمونه از اين شيوه مي نگريم:

رسول اكرم (ص) مي فرمايد: ‍

(نـخـسـتـيـن نـقـصـي كـه بـر بـنـي اسـرائيـل وارد شـد ايـن بود كه يكي از آن ها ديگري را (در حـال خلاف)مي ديد (روزاوّل)به او مي گفت: فلاني! تقواي الهي پيشه كن و اين كار را رها كـن، تـو مـجـاز نـيـسـتـي چـنـيـن كـنـي! فـرداي آن روز وقـتـي او را در هـمـان حـال مـي ديـد (نـه تـنـها نهي از منكر نمي كرد، بلكه)خلاف او مانع نمي شد كه با او همنشين گردد؛ وقتي چنين كردند، خداوند نيز برخي از دل ها را بر برخي ديگر كوفت.)

سپس فرمود:

(لُعِنَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ بَني اسْرائيلَ) [1] .

خداوند لعنت كند كساني از بني اسرائيل را كه كافر شدند.سپس، آن حضرت براي اين كه امّت خويش را از درافتادن به چنين سرنوشت شومي باز دارد، با تأكيد فرمود:

(كـَلاّ وَاللّهِ لَتـأْمـُرُنَّ بـِالْمـَعـْرُوفِ وَ لَتـَنـْهـَوُنَّ عـَنِ الْمـُنـْكـَرِ وَ لَتـَأْخـُذُنَّ عَل ي يَدِ الظّ الِمِ وَ لَتَأْطُرُنَّ عَلَي الْحَقِّ اَطَراً) [2] .

هـرگز [شما چنين مكنيد]! شما بايد به معروف امر كنيد، شما بايد از منكر نهي كنيد و بايد دست ستمگر را بگيريد و او را به طريق حق در آوريد.

امـيـر مؤمنان (ع) نيز در يكي از خطبه هايش با يادآوري داستان مستكبران پيشين و جنايت هايشان، پيروان خويش را به عبرت آموزي از آنان مي خواند و مي فرمايد:

(اِنَّ لَكـُمْ فـِي الْقـُرُونِ السـّالِفـَةِ لَعـِبـْرَةٌ؛ اَيْنَ الْعَمالِقَةُ وَاَبْناءُ الْعَمالِقَةِ اَيْنَ الْفَراعِنَةُ وَ اَبـْنـاءُ الْفَراعِنَةِ، اَيْنَ اَصْحابُ مَدائِنِ الرَّسِّ الَّذينَ قَتَلُوا النَّبيينَ وَ اَطْفَؤُا سُنَنَ الْمُرْسَلينَ وَ اَحْيَوْا سُنَنَ الْجَبّارينَ) [3] .

بـي گـمـان، در تـاريـخ گـذشـتـه بـراي شـمـا عـبـرتـي اسـت. عـمـالقـه و فـرزنـدانـشـان كـجـايـنـد؟!فـرعـون هـا و فرزندانشان كجايند؟! اهل شهرهاي رسّ كجايند؛همانان كه پيامبران را كشتند و نورسنّت هاي فرستادگان خدا را فرو نشانيدند و روش ستمگران را زنده كردند؟!

هـمـچـنـيـن، درجـايي ديگر، سرنوشت شوم شيطان، بدبخت ترين موجود عالم را شايسته عبرت آدمي مي داند و مي فرمايد:

(فَاعْتَبِرُوا بما كانَ مِنْ فِعْلِ اللّهِ بِاِبْليسَ اِذْ اَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّويلَ وَ جُهْدَهُ الْجَهيدَ وَكانَ قَدْ عَبَدَ اللّهَ سـِتَّةَ آلا فِسـَنـَةٍ لا يـُدري اَمـِنْ سـِنـِي الدُّنـْيا اَمْ مـَنْ سـِنـِي الاَّْخـِرَةِ عـَنْ كـِبـْرِ سـاعـَةٍ واحِدَةٍ) [4] .

از آنـچـه خـداونـد بـا ابـليـس كـرد، عـبـرت گـيـريـد زيـرا خـداونـد عـمـل بـسـيـار و كـوشـش بـي دريـغ او را نـابـود سـاخـت. او شـش هـزار سـال خـدا را پـرسـتـيـد كـه مـعـلوم نـيـسـت از سـال هـاي دنـيـا بـوده اسـت يـا از سال هاي آخرت.

در تاريخ آمده است كه چون اميرمؤمنان (ع) از شهر مدائن مي گذشت، چشمش به آثار قصر كسرا افتاد كه در حال ويراني بود. يكي از همراهان، اين شعر را خواند:

(جَرَتِ الرِّياحُ عَلي رَسُومِ دِيارِهِمْ فَكَاَنَّهُمْ كانُوا عَلي ميعادٍ).

بادها بر آثار باقيمانده شهرهاي آنان وزيدگويا آنان بر سر وعده نابودي خويش بودند!

امام (ع) فرمود:

چرا اين آيات قرآن را نمي خوانيد كه خداوند مي فرمايد(؟):

(كـَمْ تـَرَكـُوا مِنْ جَنّاتٍ وَ عُيُونٍ وَزُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَريمٍ وَ نَعْمَةٍ كانُوا فيها فاكِهينَ كَذلِكَ وَ اَوْرَثْناها قَوْماً آخَرينَ فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الاَْرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرينَ) [5] .

[وه!] چـه باغها و چشمه ساراني [كه آنان پس از خود] بر جاي نهادند، و كشتزارها وجايگاه هاي نـيـكـو، و نـعـمـتـي كـه از آن برخوردار بودند [آري،] اين چنين [بود] و آن ها را به مردمي ديگر ميراث داديم. و آسمان و زمين بر آنان زاري نكردند و مهلت نيافتند.

قـرآن مـجـيـد، دانـشـمـنـدان ديـنـي مـسـيـحـي و يـهـودي را بـه دليل ترك امر به معروف و نهي از منكر، نكوهش مي كند و مي فرمايد:

(لَوْلا يـَنـْه اهـُمُ الرَّبّانـيُّونَ وَ الاَْ حـْبارُ عـَنْ قـَوْلِهـِمُ الاِْثـْمَ وَ اَكـْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما كانُوا يَصْنَعُونَ) [6] .

چـرا الهـيـون و دانـشـمـنـدان، آنان را از گفتار گناه آلود و حرامخوارگي شان باز نمي دارند؟! راستي چه بد است آنچه انجام مي دادند.

امام حسين (ع) با عنايت به چنين آيات قرآني مي فرمايد:

(اِعـْتـَبـِرُوا اَيُّهـَا النـّاسُ بـِما وَعَظَ اللّهُ بِهِ اَوْلِيأَهُ مِنْ سُوءِ ثَنائِهِ عَلَي الاَْحْبارِ... وَ اِنَّما عابَ اللّهُ ذلِكَ عـَلَيـْهـِمْ لاَِنَّهـُمْ كـانـُوا يـَرَوْنَ مـِنَ الظَّلَمـَةِ الَّذيـنَ بـَيـْنَ اَظْهُرِهِمُ الْمُنْكَرَ وَ الْفَسادَ فَلا يَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذ لِكَ رَغْبَةً فيما كانُوا يَنالُونَ مِنْهُمْ وَ رَهْبَةً مِمّا يَحْذَرُونَ) [7] .

مـردم!از انـدرزهـاي خـداونـد بـه اوليـايـش عـبـرت گـيـريـد، از قـبـيـل نكوهش دانشمندان يهود[و مسيحي]... خرده اي كه خداوند بر آنان گرفته اين است كه آنان پـيـش چـشـم خـود، زشـتـي و تـبـاهـي سـتـمـگـران را مـي ديـدنـد، ولي بـه دو دليـل آنـان را بـاز نـمـي داشـتـنـد: يـا بـه مـال و مـنـالشـان چـشم دوخته بودند و يا از قدرت و شوكتشان مي ترسيدند.

امـام سـجـّاد (ع) نـيـز در حـديـثـي ارزشـمـند پرده از حقيقت زندگاني آدميان بر مي دارد و از آنچه شايسته عبرت است سخن مي گويد و بدانان چنين هشدار مي دهد:

بيچاره آدمي زاد! روزانه سه مصيبت گريبانش را مي گيرد، ولي او از آنها عبرت نمي آموزد، در حـالي كـه اگر عبرت بياموزد، مصيبت ها و امور دنيوي برايش آسان مي شود. مصيبت نخست آن كه هـر روز يـك روز از عـمـرش كم مي شود و در حالي كه آنچه مي گذرد ديگر باز نمي گردد، او غـصـه نـمـي خـورد، ولي اگـر در ثـروتـش كـاسـتـي رخ دهـد، غـمـگـيـن مـي شـود بـاايـن كـه مـال دنـيـا بـازگـشـتـنـي است. مصيبت دوم آن كه روزي اش را به چنگ مي آورد، در حالي كه اگر حـلال بـاشد بايد حساب پس دهد و اگر حرام باشد، بايد كيفر بيند. مصيبت سوم كه بزرگتر است اين كه هر روزي را كه شام مي كند، گامي به سراي آخرت نزديكتر مي شود، در حالي كه نمي داند فرجامش بهشت است يا دوزخ. [8] .


پاورقي

[1] مائده (5)، آيه 79. (کافران بني اسرائيل، لعنت شدند...).

[2] ميزان الحکمه، ري شهري، ج 6، ص 266.

[3] نهج البلاغه، خطبه 182.

[4] بحار الانوار، ج 63، ص 214.

[5] دخان (44)، آيات 25 ـ 29.

[6] مائده (5)، آيه 63.

[7] تحف العقول، ص 240.

[8] بحار الانوار، ج 78، ص 160.