بازگشت

ويژگي هاي عبرت آموزان


چـنـان كـه گـذشـت، عـبـرت ها در زندگاني بشر بي شمار و همواره درپيش چشم همگانند، ولي بـسـياري از مردمان، در ميدان عبرت آموزي گام نمي نهند و از اين منبع حكمت و درايت، بهره نمي بـرنـد،بلكه از ديدگاه قرآن، تنها كساني كه داراي ويژگي هاي زير باشند، در ميان عبرت آموزان جاي مي گيرند:

1 ـ ايمان: كافران و بي ايمانان چونان كه رابطه خود با خدا را قطع يا تيره مي سازند، با پـديـده هـاي هـسـتـي نـيزداراي رابطه اي درست نيستند و از آن ها تنها در راه اهداف مادّي و دنيوي خويش بهره مي برند و در حقيقت به تباه ساختن طبيعت و منابع آن مي پردازند:

(وَ مـِنَ النـّاسِ مـَنْ يـُعـْجـِبـُكَ قـَوْلُهُ فِي الْحَيوةِ الدُّنْيا وَيُشْهِدُ اللّهَعَلي ما في قِلْبِهِ وَ هُوَ اَلَدُّ الْخـِصـامـِوَ اِذا تَوَلّي سَعي فِي الاَْرْضِ لِيُفْسِدَ فيها وَيُهْلِكُ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللّهُ لا يُحِبُّ الْفَسادَ) [1] .

گـفـتـار بـرخـي مـردم دربـاره زنـدگـي دنـيـا تـو را بـه شگفتي مي آورد و خدا را بر آنچه در دل دارد گـواه مـي گـيـرد؛ در حـالي كـه او سـرسـخـت تـريـن دشـمـنـان اسـت. و چـون بـاز مـي گـردد(يـاريـاسـتـي يـابـد) تـلاش مـي كـنـد كـه در زمـيـن فـسـاد كـنـد وكـِشـت و نسل را نابود سازد و[حال آن كه] خداوند فساد را دوست ندارد.

پـيـداسـت كـه چـنين كساني هرگز به پديده هاي جهان با ديده عبرت و پند آموزي نمي نگرند؛ ولي مـؤمنان خداجو، افزون بر آن كه همه پديده ها را مظهر قدرت، حكمت و رحمت الهي مي دانند و بـه مـبـدأ آفرينش ايمان دارند، فرجام و معاد همه آن ها را نيز به سوي خدا مي دانند و در خشت خـام چـيـزي مـي بـيـنـنـد كـه بـي ايـمـانـان در آينه نيز نمي بينند. امام علي (ع) در اين باره مي فرمايد: (اِنَّما يَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ اِلَي الدُّنْيا بِعَيْنِ الاِْعْتِبارِ) [2] .

بي گمان مؤمن تنها به ديده عبرت به دنيا مي نگرد.

امـام صـادق (ع) نـيـز يـكـي از ويـژگـي هـاي بـرجسته ابوذر صحابي باايمان و پر صلابت پيامبر (ص) راعبرت آموزي دانسته، مي فرمايد:

(كانَ اَكْثَرُ عِبادَةِ اَبي ذَرٍّ رَحْمَةُ اللّهِ عَلَيْهِ اَلْتَّفَكُّرُ وَ الاِْعْتِبارُ) [3] .

بيشترعبادت ابوذرـ رحمة اللّه عليه ـ انديشيدن و عبرت آموختن بود.

2 ـ بـصـيـرت: قـرآن مـجـيـد در بـرخـي موارد كه از عبرت و عبرت آموزي ياد مي كند، آن را به صاحبان بصيرت نسبت مي دهد و مي فرمايد:

(اِنَّ في ذلِكَ لَعِبْرَةً لاُِولِي الاَْبْصارِ) [4] .

همانا در اين [رويداد] براي بابصيرتان، عبرتي است.

بـديـن سان، قرآن كريم به گونه تلويحي بي بصيرتان را كوردلاني معرفي مي كند كه خود را از عبرت ها محروم ساخته اند؛ چنان كه در آيه اي ديگر ضمن اظهار گله از انسانها كه چرا در زمـيـن نـمـي گـردنـد تـا بـصـيـرت يـابـنـد و عـبـرت گـيـرنـد، از كـوري دل ها با صراحت ياد مي كندو مي فرمايد:

اَفـَلَم يـَسـيـرُوا فـِي الاَْرْضِ فـَتـَكـُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها اَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَاِنَّها لا تَعْمَي الاَْبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَي الْقُلُوبُ الَّتي فِي الصُّدُورِ) [5] .

آيـا در زمـيـن نمي گردند تا دل هايي داشته باشند كه با آن، درك كنند يا گوش هايي داشته بـاشـنـد كـه بـا آن بـشـنـونـد؟! چـراكـه چـشـمـان [ظـاهـر] كـور نـمـي شـونـد، بـلكـه دل هايي كه در سينه ها جاي دارند، كور مي گردد!

3 ـ خـرد نـاب: صـفـت ارزشمند (اولي الالباب) در شانزده آيه قرآن به كار رفته است. واژه (لب)بـه معناي عقل خالص و خرد ناب است [6] كه در همه كس يافت نميشود گرچه هـمـه، بـه ظـاهـر، از عقل برخوردارند. از اين رو، قرآن مجيد، پندآموزي و عبرت گيري را ويژه اولي الالباب مي داند و مي فرمايد:

(لَقَدْ كانَ في قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاُِولِي الاَلبابِ) [7] .

بي گمان در داستان آنان عبرتي براي صاحبان خرد ناب است.

اميرمؤمنان (ع) نيز همه چيز را براي چنين كساني موجب عبرت مي داند و مي فرمايد:

(اِنَّ في كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً وَ عِبْرَةً لِذَوِي اللُّبِّ وَ الاِْعْتِبارِ) [8] .

بي گمان، در هر چيزي براي صاحبان خرد و عبرت آموزان، پند و عبرتي است.

ب ـ روايات

در سخنان بزرگان معصوم (ع) نيز بر عبرت آموزي از تاريخ گذشتگان تأكيد شده است. آن پاك نهادان گرانقدر، از دو شيوه در اين راه بهره جسته اند كه عبارتند از:


پاورقي

[1] بقره (2)، آيه 205 و 206.

[2] نهج البلاغه، قصار الحکم، شماره 367.

[3] بحار الانوار، ج 77، ص 287.

[4] نور (24)، آيه 46.

[5] حج (22)، آيه 46.

[6] مفردات راغب، واژه لبّ.

[7] يوسف (12)، آيه 111.

[8] شرح غرر الحکم، ج 2، ص 507.