بازگشت

ضرورت عبرت آموزي


درك نـاپـايـداري و فـنـاي سـراي دنيا از بديهيّات خرد آدمي است كه هيچ خردمندي در آن ترديد نـدارد و سـاكنان عالم خاك، دير يا زود بايد به سراي باقي كوچ كنند؛ چنان كه قرآن كريم به صراحت مي فرمايد:

(كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ اِلَيْنا تُرْجَعُونَ) [1] .

هركسي [طعم] مرگ را خواهد چشيد. سپس، به سوي ما باز خواهيد گشت.

سـاليـانـي بـسـيـار اسـت كـه قـافـله بـشـري همواره از گذشته به سوي آينده در حركت است، پـيـشـيـنيان به رواق تاريخ پيوسته اند، بازماندگان در انتظار پياده شدن از مَركب پرشتاب زندگي اند و آيندگان هنوز بر آن سوار نشده اند و بدين سان، زمين و زمان و زندگي،

بـي وقـفه بر طبل (عبرت آموزي) مي كوبند و گوش هاي شنوا، چشمان بينا و خردهاي بيدار را به (عبرت گيري) فرا مي خوانند؛چنان كه امام بيدار دلان، اميرمؤمنان مي فرمايد:

(اِنَّ الدُّنْيا دارُ فَناءٍ وَ عَناءٍ وَ غَيرٍ وَ عِبَرٍ وَ...مِنْ عِبَرِهااَنَّ الْمَرْءَ يُشْرِفُ عَلي اَمَلِهِ فَيَقْتَطِعُهُ حُضُورُ اَجَلِهِ؛ فَلاامَلٌ يُدْرَكُ وَ لا مُؤَمَّلٌ يُتْرَكُ) [2] .

هـمـانـا دنـيا، سراي نيستي و سختي و دگرگوني ها و عبرتهاست و...ازعبرتهاي آن اين است كه اجل آدمي، درآستانه دستيابي به آرزويش به ناگاه فرا مي رسد و رشته آرزويش را مي گسلد و در نتيجه نه آرزويي به دست مي آيد و نه آرزومندي، رهايي مي يابد.

عـبـرت آموزي با هستي آدمي عجين و جزئي از آن است و آن كس كه از عبرت آموزي مي گريزد، در واقـع، بـخـشـي ارزشـمـنـد از زنـدگـي خـويـش را از كـف و گـونـه اي كـمـال را از دسـت مـي دهـد. بنابراين، همان گونه كه انسان از تجربه هاي ارزنده گذشتگان، بـراي پـيـشـرفـت در زنـدگاني مادّي و رفاه اقتصادي خويش بهره مي جويد و در حقيقت،بخشي بـزرگ از تـمـدّن بـشـري را بـه يـاري هـمـان تجربه ها سامان مي دهد، در زندگاني معنوي و رفتار و كردار خويش نيزبايد بدانان نظركند و از ناكامي ها و شكست ها و مصيبت هايشان عبرت بياموزد و درس بگيرد.

پيامدهاي ارزشمند عبرت آموزي

بـانـگـاهي به منابع مقدّس ديني و نيز تاريخ سراسر عبرت انساني، مي توان به پيامدهاي ارزشمند عبرت آموزي دست يافت كه مهمترين آنهاعبارتند از:

الف ـ بـصـيـرت: تـحـليـل حـوادث عـبـرت انـگـيـز، جـسـت وجـوي عـوامـل و انـگـيـزه هـا و فـرجـام آنـهـا، بـيـنـشـي ژرف بـه آدمـي مـي بـخـشـد و عـقـل و انـديـشـه اش رابـه كـار مـي انـدازد تـا پـيـرامـون عـقـايـد و اعـمـال خـويـش بـيـشـتـر بـيـنـديشد و درباره راهي كه براي زندگي فرد و اجتماعي اش برمي گزيند، دقتي بيشتر كند، چنان كه امام علي (ع) مي فرمايد:

(دَوامُ الاِْعْتِبارِ يُوءَدّي اِلَي الاِْسْتِبْصارِ وَ يُثْمِرُ الاِْزْدِجارَ) [3] .

ادامه عبرت آموزي، به بصيرت مي انجامد و خويشتنداري در پي مي آورد.

ب ـ رشد و بالندگي: عبرت آموختن از رويدادهاي تلخ و شيرين،تشخيص راه را از چاه آسان مي سـازد و انـسـان عـبـرت پذير به راحتي مي تواند از لابه لاي آنها راه درست زندگي خويش را بـاز يـابـد، چـنـان كـه هـمـان امـام هـمـام درايـن بـاره مي فرمايد: (اَلاِْعْتِبارُ يَقُودُ اِلي الرَّشادِ) [4] .

عبرت آموختن، موجب شكوفايي و بالندگي انسان است.

ج ـ بي اعتنايي به دنيا

آن كـس كـه بـا ديـده عـبـرت بـه دنـيـا مـي نـگـرد، به خوبي در مي يابد كه همه مظاهر دنيوي،نـاپـايـدار و فـنـاپذيرند و شايسته آن نيستند كه آدمي عمر گرانمايه خويش را به پايشان بـريـزد. از ايـن رو، بـه انـدكـي از دنـيـا بـسـنـده مـي كـنـد و مـي كـوشـد دل به آن نبندد. پيامبر بزرگ اسلام در اين باره مي فرمايد:

(اَلْمـُعـْتـَبـِرُ فـِي الدُّنـْيـا عـَيـْشـُهُ فـيها كَعَيْشِ النّائِمِ يَراهاوَلايَمَسُّها وَ هُوَ يُزيلُ عَنْ قَلْبِهِ وَ نَفْسِهِ بِاِسْتِقْباحِهِ مُعامَلَةَ الْمَغْرُورينَ بِها ما يُورِثُهُ الْحِسابَ وَ الْعِقابَ) [5] .

كـسـي كـه بـا ديده عبرت به دنيا مي نگرد، زندگي اش بسان رؤ يايي است كه درآن چيزي را مـي بيند ولي لمس نمي كند و با بد شمردن رفتار فريب خوردگان دنيا آنچه را مايه حساب و عذاب است، از دل مي زدايد.

د ـ ايـمـنـي از لغـزشـهـا: بـر سـراسـر هـسـتـي، نـظـام عـلت و مـعـلول حـاكـم اسـت و هـيـچ رويـدادي بـي عـلّت روي نـمـي دهـد. از اين رو،انسان عبرت پذير، با نـگـريـستن به هر رويدادي شوم، به جست وجوي علّتش مي پردازد و با يافتن و شناختي درست از آن، مي كوشد خود را از در افتادن بدان بازدارد، از اين رو، امام علي (ع) مي فرمايد:

(مَنْ كَثُرَ اعْتِبارُهُ قَلَّ عِثارُهُ) [6] .

هركس بيشتر عبرت گيرد، كمتر مي لغزد.

و ايـن رونـد چنان پيش مي رود كه چه بسا آدمي را از آلودگي به بيشترخطاها و گناهان بازمي دارد؛ چنان كه همان امام همام مي فرمايد:

(أَلاِْعْتِبارُ يُثْمِرُ الْعِصْمَةَ) [7] .

ميوه عبرت آموختن، ايمني است.

هـ ـ توانمندي تقوا: در فرهنگ اسلامي، تقوا اكسيري گران سنگ است كه مي توان ردّ پايش را در كـردار نـيـك آدمـي بـازيـافت و بدون آن هرگز نمي توان به مقامات عالي ايمان و اخلاق راه يـافـت و مـي تـوان گـفـت كـه ايمان و عمل بي تقوا، در معرض نابودي اند. از اين رو، توانمند سـاخـتـن ايـن نـهـال خـجـسـتـه از نـخـسـتـيـن وظـايـف مسلماني است و عبرت آموختن، عاملي كارساز و مشكل گشا در توانمند ساختن تقواست؛ چنان كه امام علي (ع) در اين باره مي فرمايد:

(اِنَّ مـَنْ صـَرَّحـَتْ لَهُ الْعـِبـَرُ عـَمـّا بـَيـْنَ يـَدَيـْهِ مـِنَ الْمـَثـُلاتِ حـَجـَزَتـْهُ التَّقـْوي عـَنْ تـَقـَحُّمـِ الشُّبَهاتِ) [8] .

كـسـي كـه عـبـرت هـاي پـيـشينيان را در پيش چشم آورد، تقوا او را از فرورفتن در كارهاي مشتبه بازمي دارد.

و ـ رستگاري و خوشبختي: با نگاهي به آنچه گذشت، جاي ترديد باقي نمي ماند كه عبرت پـذيـري، آدمـي را بـه پـيمودن صراط مستقيم الهي رهنمون مي كند كه فرجامش جز رستگاري و خـوشـبـخـتـي در دو سـرا نـيـسـت. اميرمؤمنان (ع) دراين باره مي فرمايد: (فازَ مَنْ كانَتْ شيمَتُهُ إلاِْعْتِبارُ وَ سَجيَّتُهُ إلاِْسْتِظْهارُ) [9] .

هركس رسمش عبرت آموختن و آگاهي يافتن باشد، پيروز مي شود.

و در حـديـثـي ديـگـر، عـبرت پذيري را در كنار چند عنصر ارزشمند ديگر، سبب خوشبختي ابدي دانسته، مي فرمايد:

(فـَتـَفـَكَّرُوا اَيُّهـَا النَّاسُ وَتـَبـَصَّرُوا و اعـْتـَبـِرُوا وَ اتَّغـِظـُوا وَ تـَزَوَّدُو لِلاْ خـِرَةِ تَسْعَدُوا) [10] .

اي مـردم انـديـشـه كـنـيـد، بـصـيـرت يـابـيـد، عبرت گيريد، پند آموزيد و براي آخرت توشه برگيريد تا كامياب شويد.


پاورقي

[1] عنکبوت (29)، آيه 57.

[2] نهج البلاغه، صبحي صالح، خطبه 114، ص 170.

[3] شرح غررالحکم، ج 4، ص 22.

[4] بحارالانوار، ج 77، ص 287.

[5] مصباح الشريعه، باب 34.

[6] شرح غررالحکم، ج 5، ص 217.

[7] همان، ج 1، ص 221.

[8] نهج البلاغه، خطبه 16.

[9] شرح غررالحکم، ج 4، ص 429.

[10] همان، ص 432.