تفاوت درس و عبرت
از معناي واژه هاي درس و عبرت، مي توان دريافت كه مبدأ و منشأ درس، بيشتر، امورپسنديده و نيكوست و براي درس آموز داراي سود است و جنبه راهنمايي به سوي حقيقت و انسانيت دارد و هدف از آن، تعليم كار نيك به گونه مستقيم است، ولي عبرت جنبه زيانبار چيزي را نشان مي دهند و بـه عـبرت آموز به گونه غير مستقيم مي آموزند كه از افتادن به چنين زياني برحذر باشد و گـرد آن نـگـردد. اگـر انـسـان حـادثـه اي عبرت آميز ببيند و فرجام و نتيجه اش را اعتبار كند و بـكـوشد تا بدان نزديك نشود، در اين صورت عمل عبرت آموزي انجام گرفته است، ولي اگر آن را اعتبار نكند و از آن دور نشود، هيچ عبرتي نياموخته است؛ امام علي (ع) مي فرمايد:
(مااَكْثَرَ الْعِبَرَ وَ اَقَلَّ الاِْعْتِبارَ) [1] .
چقدر عبرتها فراوانند و عبرت آموزي، اندك!
در قـرآن و روايـات، دو واژه (اسوه و عبرت) در حيطه درس آموزي و عبرت آموزي به كار رفته اند؛ چنانچه خداوند مي فرمايد:
(لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسوُلِ اللّهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللّهَ وَ الْيَوْمَ الاَّْخِرَ...) [2] .
بـراي شـمـا در [وجـود] رسـول خـدا [ص] سـرمـشـقـي نـيـكـواسـت؛ براي هركس كه به خدا وروز رستاخيز اميد دارد.
اين بدان سبب است كه پيامبر اسلام (ص) همه كمالات انساني را به برترين گونه اش داراست و همه انسانها نه تنها مي توانند و بلكه بايد آن رهبر يگانه و خاندان پاكش را در هر كمالي، سرمشق و اسوه خويش سازند و از آنان درس انسانيت و خدا جويي و حق پويي بياموزند؛ چنانكه حضرت امام حسين (ع) مي فرمايد:
(...لَكُمْ فِيَّ اُسْوَةٌ) [3] .
من نمونه آرماني شمايم.
از سـويـي ديـگـر، داسـتان زندگي ننگين فرعون و فرجام نكبت بارش در چند جاي قرآن مطرح شده و خداوند، آن را (عبرت) خوانده است:
(فَاَخَذَهُ اللّهُ نَكالَ الاَّْخِرَةِ وَ الاُْولي اِنَّ في ذلِكَ لَعِبْرَةً لِمَنْ يَخْشي) [4] .
خـداوند او را به عذاب آخرت و دنيا گرفتار ساخت؛ در اين، عبرتي است براي هر كس كه بيم دارد.
ادبيات فارسي نيز به عبرت از اين زاويه نگريسته است؛ چنان كه در شعر سعدي آمده است:
اينكه در شهنامه ها آورده اند
رستم و رويينه تن اسفنديار
تا بدانند اين خداوندان ملك
كز بسي خلق است دنيا يادگار
اين همه رفتند و ماي شوخ چشم
هيچ نگرفتيم از ايشان اعتبار [5] .
هـمـچـنـيـن، اقـبـال لاهوري زندگي بي معنويت و مادّه گرايي غرب را از همين ديدگاه مايه عبرت دانسته و سروده است:
غربيان را شيوه هاي ساحري است
تكيه جز بر خويش كردن كافري است
گر چه دارد شيوه هاي رنگ رنگ
من به جز عبرت نگيرم از فرنگ [6] .
پاورقي
[1] شرح غررالحکم، ج 6، ص 68.
[2] احزاب (33)، آيه 21.
[3] تاريخ طبري، ج 5، ص 403، قاهره.
[4] نازعات (79)، آيات 25 ـ 26.
[5] کليات سعدي، با تصحيح محمد علي فروغي، ص 812.
[6] کليات اقبال لاهوري، با مقدمه و شرح احمد سروش، ص 311، سنايي، 1343.