بازگشت

شيوه بررسي انعكاس عاشورا در فقه


بررسي انعكاس و تأثير مستقيم عاشورا در مباحث فقهي فقيهان از منظر سوّم، را مي توان بر اساس سير تاريخي آن پي گرفت؛ به اين گونه كه از امين الاسلام طبرسي به عنوان آغازگر طرح - بر حسب بررسي و جستجوي نويسنده - آغاز كرد و سپس به ترتيب تاريخ، آن را تا دوره معاصر دنبال كرد؛ دوره اي كه فقيه برجسته و نام آوري چون حضرت امام خميني، سرآمد آن است و رهبري و «فقه عاشورايي» وي، توانست نظامي ديني و حكومتي اسلامي را جايگزين رژيمي نامشروع و وابسته سازد.

شيوه ديگر آن است كه بر اساس نوع تحليل و تفسير اين دسته فقها و موضعي كه در فقه در برابر آن گرفته اند، به طرح ديدگاه ها پرداخته شود. آنچه در اين مقاله آمده است بر محور روش دوم و حتي الامكان رعايت ترتيب تاريخي آن است و خواننده مي تواند سير تاريخي آن را بر اساس همين طرح دنبال كند. مقدمه اي كه پيش از پرداختن به اين ديدگاهها خواهد آمد، جايگاه طرح موضوع عاشورا در فقه و استناد به آن را بيان مي كند.

در اين ميان فقيه فرزانه، حضرت امام خميني «سلام الله عليه»، هر چند داراي يك دوره فقه استدلالي مكتوب نيستند اما ديدگاهي كه در تحليل و تفسير فقهي حركت سيدالشهدا (ع) بيان كرده اند و منظري كه ايشان به عاشورا دارند، از برجستگي و قوت و جامعيتي متمايز برخوردار است. و اين چنين است كه كارايي عاشورا و منطق حسيني در نگاه ايشان به بنيان گذاري يك نظام سياسي مشروع و قدرتمند ختم مي شود و دستاورد عملي نگاه ديگر فقيهان، علي رغم فقه برجسته و وارستگي خودشان، در سطحي محدود متوقف مي گردد.

آنچه هدف اصلي اين مقاله است، تبيين انعكاس حركت امام حسين (ع) در فقه سياسي و بازگويي نوع استناد به آن و نقش آفريني در ديدگاه فقهاي بزرگوار است و نه به جهات ديگر.با اين همه به صورت بسيار محدود و مجمل به ارزيابي و نقادي و مستندسازي ديدگاههاي ياد شده پرداخته ايم، با اين اميد كه صاحب نظران حوزه فقه و فقاهت در مباحث فقهي خويش، عهده دار تحليل و ارزيابي تفصيلي و بسط بحث درباره ماهيت حركت آن حضرت گردند و ارزش و تأثير آن در مباحث فقهي مربوطه را كمتر از ظواهر برخي روايات شريف نشمارند.