بازگشت

آيا عزاداري و اشك ريختن براي شهيدان در سنت خود امام حسين سابقه دارد؟


ج: در سنّت امام (عليه السلام) تعقّل و عواطف با هم آميخته اند.

در ميان فرماندهان و رزم آوران غالباً سنگدلي به عنوان صلابت حاكم است و آنانكه اهل عواطف و سوز و گداز باشند اهل صلابت نيستند ولي هنر مردان خدا آن است كه دو ويژگي فوق را به گونه بسيار حكيمانه به هم آميخته اند و اين دو (صلابت و عواطف انساني) هر كدام در جاي خود به قدر لازم و به طور حكيمانه مورد توجّه مي باشند و هيچكدام در پاي ديگري ذبح نمي شود.

امام (عليه السلام) در حماسه تاريخ خود اثبات كرد كه اهل صلابت است و نيز اهل اشك و سوز (عواطف) و هيچكدام در زندگي او مانع از حضور ديگري نيست.

امام نه تنها در كربلا، حتّي پيش از حضور در كربلا براي ياران و عزيزان شهيدش، اشك ريخت و در اين باره به دو گزارش زير توجّه فرماييد.

1 ـ سيّد بن طاووس در لهوف مي نويسد: در منزلگاه معروف به زباله خبر شهادت مسلم به امام رسيد. جمعي از همراهان آن حضرت وقتي كه دانستند كاروان امام (عليه السلام) به سوي سرنوشتي سرخ پيش مي رود از امام جدا شدند. و نيز با پخش اين خبر اشك و ناله


در سراپرده امام (عليه السلام) بالا گرفت. همچنين فرزدق شاعر به پيش آمد و گفت: يابن رسول الله چرا به سوي كوفه به پيش مي روي در حالي كه آنان پسر عم و شيعيان ترا به قتل رساندند. امام (عليه السلام) در حالي كه براي مسلم اشك مي ريخت فرمود: خدا مسلم را رحمت كند به سوي جنّت الهي شتافت و ما به او ملحق و سپس اين چنين سرود:



فَإنْ تَكُنِ الدُّنْيا تُعَدُّ نَفيسَةً

فَإِنَّ ثَوابَ اللهِ أَعْلي وَاَنْبَلُ



وَإِن تَكُنِ الأبدانُ لِلْمَوْتِ أُنْشِئَتْ

فَقَتْلُ امْرِيء بِالسَّيْفِ فِي اللهِ أَفْضَلُ



وَإِنْ تَكُنِ الأَرْزاقُ قِسْماً مُقَدَّراً

فَقِلَّةُ حِرْصِ الْمَرْءِ في السَّعْي أَجْمَلُ



وَإِنْ تَكُنِ الأَمْوالُ لِلتَّرْكِ جَمْعُها

فَما بالُ مَتْرُوك بِهِ الْمَرْءُ يَبْخَلُ؟



«اگر زندگي دنيوي گرانسنگ است، ثواب شهادت الهي از آن نفيس تر و گرانسنگ تر است.

اگر قرار است كه آدمي بميرد، كشته شدن در راه خدا برترين نوع آن است.

اگر رزق و روزي، مقدّر است پس به دور ماندن از حرص ورزي، شايسته تر است.

اگر اموال و ثروت را سرانجام بايد رها كنيم پس چه بهتر كه اهل بخل نباشيم و در راه خدا انفاق كنيم.».

در گزارش فوق سخن از:

1 ـ اشك و سوز امام (عليه السلام) براي مسلم است.

2 ـ امام (عليه السلام) يك رهبر سنگدل نيست و يك فرمانده به دور از عواطف نمي باشد بلكه در مكتب او تعقّل با عواطف انساني با هم آميخته است لذا براي يارانش اشك مي ريزد در عين حال كه مصمّم و آهنين بر سر ميعاد خود پاي فشرده به پيش مي رود. [1] .

2 ـ در باراندازگاه معروف به ذو حسم: امام دو نفر از كوفه بيرون آمده بودند را مورد توجّه داد. امام از آنان از احوال مردم كوفه جويا شدند. آنان پاسخ دادند دل ها با شما ولي شمشيرهايشان عليه شماست.

امام (عليه السلام) به آنان فرمود از فرستاده من قيس بن مسهّر چه خبر داريد پاسخ دادند ابن


زياد او را به قتل رساند. در اين هنگام، امام براي قيس، اشك ريخت و فرمود: خدا پاداش او را جنّت خود قرار دهد. خداوندا! بهشت را جايگاه والاي ما و شيعيانمان ساز، همانا تو بر هر چيزي توانايي؛ (فاسترجع واستعبر باكياً). [2] .

و پس ازين امام (عليه السلام) در ميان ياران ايستاد و اين چنين خطبه خواند: مي بينيد كه چه پيش آمد و مي بينيد كه دنيا از ما روي گرداند و به ما پشت كرد و در ضمن همين خطبه خاطر نشان كرد:

آيا نمي بينيد كه حقّ، مورد بي اعتنايي است و از باطل نهي و نكوهش به عمل نمي آيد و اگر آدمي به مرگ خود راضي باشد، حق دارد و من مرگ در راه حمايت از حق و نهي از باطل را جز سعادت به حساب نمي آورم و زندگي با اشرار را جز خسران تلقّي نمي كنم. [3] .

دو گزارش فوق به عنوان نمونه و مؤيد اين نظراند كه عزاداري و اشك عشق براي شهيدان در سيره امام حسين (عليه السلام)سابقه اي ديرينه دارد و در كربلا در كنار جسد شهدا نيز اين سنّت به طور مكرّر مشاهده شده است.


پاورقي

[1] الهوف، ص 32.

[2] قال: فکم علم برسولي قيس بن مسهر؟ قالوا: نعم قتله ابن زياد فاسترع و استعبر باکيا، و قال: جعل الله الجنة ثوابا، اللهم اجعل لنا و لشيعتنا منزلا کريما انک علي کل شي‏ء قدير.

خطبة الحسين» بذي حسم «

قال عتبة بن أبي العبران: ثم قام الحسين عليه‏السلام خطيا» بذي حسم «اسم موضع. و قال: انه قد نزل بنا من الأمر ما ترون ان الدنيا قد تحزت و تنکرت، و أدبر معروفها و استمرت حذاء و لم يبق منها الا صبابة کصبابة الاناء و خسيس عيش کالمرعي الوبيل، ألا ترون الي الحق لا يعمل به، والي الباطل، لا يتناهي عنه، ليرغب المؤمن في لقاء الله محقا، فاني لا أري الموت الا سعادة والحياة مع الظالمين الا برما.

[3] نک: ابن نما، مثير الأحزان، ص 44.