بازگشت

آيا امام وعده بيعت داده بودند؟


پاسخ: بيعت، نوعي به رسميت شناختن رهبري فرد و متعهّد شدن نسبت به اجراي فرامين او و حمايت از او است كه دايره شمول آن، حسب مقاصد، توسعه يا تنگ مي گردد. به هر صورت بيعت نوعي مشروعيت بخشيدن به طرف مورد بيعت و يا اعلام حمايت از اوست. آيا امام (عليه السلام) مي تواند از عنصري چون يزيد حمايت به عمل آورد و يا حكومت او را به رسميت بشناسد؟

در سال 60 هـ فرماندار مدينه، از شام نامه اي دريافت كرد كه در آن آمده بود: «اما بعد؛ از حسين، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير، بيعت مستحكم بگير و كسي در اين امر معاف نيست و كسي جز بيعت، راهي ندارد». [1] .

وليد پيش از قرائت نامه، عمرو بن عثمان را به دنبال امام (عليه السلام) و... فرستاد. هنگامي كه او به عنوان احضار به محضر مبارك امام (عليه السلام) رسيد، امام فرمود:

«قد ظننتُ أري طاغيتُهُمْ قَدْ هَلَكَ، فَبَعثَ اِلَيْنا ليأَخُذَنا بالبيعةِ لِيزِيدَ قبلَ اَنْ يفْشُو في النّاس الخبر». [2] .

«گمان دارم كه طاغوت آنان به هلاكت رسيد و جهت اخذ بيعت براي يزيد به دنبال ما فرستاده تا قبل از افشا شدن مسأله از ما بيعت گيرد.»

هنگامي كه امام (عليه السلام) با سي تن، بر وليد وارد شدند، پس از احوال پرسي سؤال كردند:


«خبر بيماري معاويه به ما رسيده بود؛ حالش چگونه است؟» وليد جواب داد: «او از دنيا رفت و يزيد به من نوشته است تا از شما بيعت بگيرم.» امام (عليه السلام) فرمودند: «اِنّا للهِِ واِنَّا اِلَيْهِ راجعون» و افزودند:

«اِنّي لا اَراكَ تَقْنَعُ ببيعتي ليزيدَ سِرًّا، حتّي اُبايِعَهُ جهراً فيعرف ذلك الناسُ». [3] .

«من فكر نمي كنم كه با بيعت من به صورت مخفي قناعت كنيد، شما خواستار بيعت علني با من هستيد تا مردم نيز در جريان امر قرار گيرند.»

وليد گفت: «آري».

ـ در «ناسخ التواريخ» آمده است: وليد از امام (عليه السلام) خواست تا مخالفت نكند و بيعت نمايد. امام پاسخ داد: «اِنَّ البيعة لا تكون سِرّاً و لكن اذا دعوت النّاس غداً فادعنا معهم»؛ «بيعت مخفيانه مفيد نيست، فردا كه مردم را به اين امر فرا مي خواني مرا نيز فرابخوان.».

در اين هنگام مروان پيشنهاد كرد كه: «اَحْبِس الرّجلَ وَ لا يَخرُج مِنْ عِندكَ حتّي يبايعَ أو تَضْرِبُ عُنُقَهُ»؛ [4] «اي وليد اين مرد (امام حسين (عليه السلام)) را حبس كن تا از پيش تو نرود مگر آن كه بيعت كند و اگر بيعت نكرد گردن او را بزن.»

هنگامي كه مروان درباره امام (عليه السلام) اين چنين با وليد سخن گفت: امام (عليه السلام) به وليد نگريست و فرمود:

«أَيُّهَا الاَْميرُ! إِنّا أَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ ومَعْدِنُ الرِّسالَةِ و مُخْتَلَفُ الْمَلائِكَةِ بنا فَتَحَ اللهُ، وَبِنا خَتَمَ اللهُ، وَ يَزيدُ رَجُلٌ فاسِقٌ شارِبُ الْخَمْرِ، قاتِلُ النَّفْسِ المُحَرَّمَةِ، مُعْلِنٌ بِالفِسْقِ، وَمِثْلي لا يُبايِعُ مِثْلَهُ، وَلكِنْ نُصْبِحُ وَ تُصْبِحُونَ وَ نَنْظُرُ وَ تَنْظُرونَ أَيُّنا أَحَقُّ بِالْخِلافَةِ وَ الْبَيْعَةِ؟». [5] .

«اي امير، ما اهل بيت نبوّتيم، جايگاه رسالت و پايگاه نزول و صعود فرشتگانيم،


آغاز و انجام آفرينش به خاطر ما صورت پذيرفته است، ولي يزيد فاسق، شرابخوار، آدم كش است و آشكارا به فسق و فجور مشغول است؛ شخصيتي همچون من، با او بيعت نخواهد كرد. ليكن فردا كه فرا رسيد، ما و شما خواهيم ديد كه كدام يك از ما سزاوار خلافت و بيعتيم.».

فرداي همان شب بود كه مروان در بازار مدينه امام (عليه السلام) را ديد، از در خيرخواهي درآمد و گفت: «با يزيد بيعت كن». امام (عليه السلام) باز هم صريح پاسخ دادند:

«إنّا للهِِ وإنّا إلَيْهِ راجعُون، و عَلَي الاِسلام السّلام إذا (إذْ قَد) بُلِيتِ الاُمَّةُ بِراع مثل يزيد، و لقد سَمِعْتُ جَدّي رسول الله (صلي الله عليه وآله) يقول: الخلافةُ مُحَرَّمَةٌ علي آل أبي سفيان». [6] .

«ما از خداييم و به سوي او بازمي گرديم، فاتحه اسلام را بايد خواند كه جرثومه اي همچون يزيد، در رأس حكومت اسلامي قرار گيرد و البته از جدّم ـ رسول الله (صلي الله عليه وآله) ـ شنيدم كه فرمودند: خلافت برآلِ ابي سفيان حرام است.».

مروان جريان فوق را به وليد گزارش داد، وليد هم در نامه اي به يزيد نوشت:

«حسين بن علي تو را شايسته خلافت نمي داند، نظر خود را در اين مورد بنويس».

يزيد نيز در پاسخ اين نامه نوشت:

«اما بعد، هنگامي كه نامه ام به دستت رسيد، هرچه زودتر پاسخ آن را بنويس و فهرستي از نام كساني كه با ما بيعت كرده اند و نيز اسامي آنان كه از بيعت طفره رفته اند را همراه با سرِ حُسين بن علي برايم بفرست، والسلام.» [7] .

ـ دقت در نامه هايي كه ميان والي مدينه و زمامدارِ خودسر شام، ردّ و بدل شد و همچنين دقت در سخنان امام (عليه السلام) در برابر والي مدينه و مروان (والي سابق مدينه) اين حقيقت را آشكارمي سازد كه:


الف: امام (عليه السلام) هيچ گاه وعده بيعت نداده بودند.

ب: امام (عليه السلام) نظر خود را به گونه اي آشكار، درباره بيعت و شخص يزيد بيان كرده بودند.

ج: امام (عليه السلام) هيچ گاه در رابطه با حوادث واقعه، بي طرف نبودند.


پاورقي

[1] «اما بعد، فخذ حسينا و عبدالله بن عمر و عبدالله بن الزبير بالبيعة أخذا شديدا ليست فيه رخصة حتي يبايعوا».

[2] الکامل، ج 4، ص 5 مقتل أبي مخنف، ص 4.

[3] بحار، ج 4، ص 324، مقتل خوارزمي، صص 183، 182.

[4] ناسخ التواريخ، مبحث سيدالشهداء، ص 154.

[5] بحار، ج 44، ص 325؛ اللهوف، ص 10؛ مقتل الحسين، ص 23.

[6] اللهوف، ص 10؛ مقتل الحسين، ص 24.

[7] ناسخ التواريخ، احوال امام حسين عليه‏السلام (عبارت عربي اين نامه قبلا در همين فصل ذکر شد).