بازگشت

پيشنهاد مغيره


مغيرة بن شعبه استاندار (والي) كوفه بود، معاويه تصميم گرفت او را از اين سمت عزل كرده، به جاي او سعيدبن عاص را به استانداري آنجا نصب كند امّا مغيره كه عاشق مقام و منصب بود، به فكر افتاد تا با مطرح ساختن مسأله ولايت عهديِ يزيد به معاويه


تقرب جويد. او به همين منظور به شام نزد يزيد رفت و به او گفت: «ياران پيامبر از دنيا رفته اند و سركردگان قريش نيز از اين جهان رخت بربسته و تنها فرزندانشان برجاي مانده اند و اكنون تو يكي از برترين، باتدبيرترين و داناترين آن ها به سنت و سياستي و من نمي دانم سبب چيست كه اميرمؤمنان براي خلافت تو از مردم بيعت نمي گيرد؟».

يزيد گفت: «آيا چنين كاري به انجام مي رسد؟».

مغيره پاسخ داد: آري.

يزيد با شنيدن اين سخن، خود را به معاويه رساند و گفتار مغيره را براي او بازگو كرد، معاويه مغيره را احضار كرد و به او گفت: «يزيد چه مي گويد؟».

مغيره گفت: «اي اميرمؤمنان، تو خونريزي ها و اختلافات پس از عثمان را ديده اي، يزيد براي تو جانشين خوبي است، از مردم براي جانشيني و خلافت او بيعت بگير تا اگر براي تو پيشامدي رخ داد، او خليفه و مرجع مردم باشد و خون مردم ريخته نشود و فتنه اي ايجاد نگردد!».

مغيره در ادامه سخنش گفت: «بيعت اهل كوفه به عهده من و از مردم بصره نيز «زياد» براي تو بيعت خواهد گرفت و از اين دو استان هم كه بگذري ديگر كسي نيست با تو مخالفت كند و مخالفت آنان اثري هم نخواهد داشت».

معاويه با خوشحالي گفت: «حال كه چنين است پس تو برسر منصب خود بازگرد و با اطرافيان مورد اعتماد خويش اين موضوع را بازگو كن تا در آينده روي آن اقدام كنيم».

مغيره چون نزد ياران خود بازگشت، آنها از وي پرسيدند كه چه كردي؟ پاسخ داد: «وَضَعْتُ رِجْلَ معاويةَ في غَرز بعيدِ الغايَةِ علي اُمّةِ محمّد وَفَتَقْتُ عَلَيهِم فَتْقاً لا يُرْتَقُ أبداً»؛ «يعني پاي معاويه را در ركابي گذاردم كه فاصله دو طرف آن در ميان امت محمد بسيار دور است و شكافي در ميان آن ها انداختم كه هيچ گاه پُر نشود». [1] .



پاورقي

[1] الکامل، ج 30، ص 503.