بازگشت

چرا امام سكوت نكرد؟


پاسخ: در احاديث و لسان اهل بيت عصمت و طهارت، از «سكوت» و يا از «جنگ» و «ستيزه جويي» به گونه اي مطلق، نكوهش و يا تشويق به عمل نيامده است و هريك از سكوت يا ستيز، تنها بر اساس معيارهاي مشخص اسلامي، مورد تأييد يا تقبيح قرار گرفته اند و البته تشخيص اين نكته كه مورد سكوتِ ممدوح از نظر شارع مقدس اسلام كجاست؟ و يا در كجا بايد زبان گشود و فرياد برآورد و سكوت را شكست، كار ساده اي نيست؛ بلكه يكي از دشوارترين مسايل در زندگي اجتماعي است و بيش ترين موارد اختلاف نظريه ها و احياناً پيدايش تضادها و اختلافات از همين مسأله نشأت مي گيرد. در همين رابطه از افراد يك خانواده و حتي از پيروان يك «ايدئولوژي» موضع گيري


متضادي بروز مي كند به هرحال، گرچه نمي توان علت پيدايش اختلافات را در همه جا ناشي از مسأله تشخيص وظيفه در باب سكوت و يا قيام دانست، ولي به جرأت مي توان گفت، كه يكي از علل مهم آن همين مسأله است.

امام مجتبي (عليه السلام) تنها راه حفظ نظام و كيان اسلام را در صلح با معاويه ديد. [1] .

در آغاز نهضت عاشورا بعضي از افراد نزديك امام حسين (عليه السلام) با او همداستان نبودند و آن حضرت را، رسماً از حركت به سوي كربلا برحذر مي داشتند. سكوت در برابر يزيد از ديدگاه سياستمداران و اهلِ حلّ و عقد آن روز، داراي فوايدي بود، از جمله:

الف: موقعيت و ابهت ظاهري امام (عليه السلام) نه تنها محفوظ مي ماند؛ بلكه با حمايت دستگاه حاكم از او، روز به روز افزون تر مي شد.

ب: زيان هاي حركت و بانگ عليه دستگاه حاكم متوجه وي نمي شد؛ البته زيان هاي مخالفت با يزيد نيز براي كسي پوشيده نبود و هركسي مي دانست كه براثر مخالفت با قدرت حاكم، موقعيتش متزلزل مي شود. يارانش را يكي پس از ديگري از موقعيت هاي اجتماعي بركنار مي كنند و يا آن كه به موقعيت هاي اجتماعي راه نمي يابند.

ارزيابي دوجانبه فوق، اين مسأله را تأييد مي كرد كه، لازمه عافيت طلبي، اين بود كه امام (عليه السلام) لب فروبندد و اگر از قدرت حاكم حمايت نمي كند، با او مخالفت نيز نكند. ولي چرا امام (عليه السلام) عليه دستگاه حكومت برخاست؟!

حضرت مي ديدند كه اگر كم ترين سازش و نرمشي از خود نشان دهند، حكومت نامشروع يزيد به عنوان يك «حكومت اسلامي» در چشم انداز ديگران مقبول مي افتد و جامعه در برابر حكومت باطل، روحيه ستيز و عصيان را از دست مي دهد و... در نتيجه اسلام، كم كم به صورت يك «دستورالعمل فردي»، «نمادين» و تشريفاتي پديدار گشته و به زودي از جامعه رخت برمي بندد.


دومسأله بيش ازهمه، مشروعيت سكوت از سوي امام (عليه السلام) را زير سؤال مي برد:

1 ـ مرگ عدالت.

2 ـ قرار گرفتن تاريخ اسلام بر سر دو راهي.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 44، صص 61 و 62.