بازگشت

مخالفت ها


آنگاه كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) رحلت كردند؛ ابوسفيان در نخستين فرصت، مخالف خواني هاي خويش را آغاز كرد. او در مكه مردم را به ارتجاع و بازگشت به نظام جاهليت دعوت كرد، به اين خاطر «سهيل بن عمرو» بر او آشفت و در خطبه اي به مردم اين چنين گفت: «من مي دانم كه اين دين، مانند آفتاب به مشرق و مغرب عالم تابيده و جهانگير خواهد شد و ابوسفيان شما را فريب ندهد و او نيز بدانچه كه من آگاهي دارم آگاه است؛ ليكن سينه او از كينه بني هاشم سنگين است». [1] .

همچنين در كنار كعبه بانگ برآورد و گفت: «يا أَهْلَ مَكَّةَ، لا تَكُونُوا آخِرَ مَنْ أَسْلَمَ وَ أوَّلَ مَنْ ارْتَدَّ، وَ اللهِ لَيُبَيِّنُ اللهُ هذا اْلأَمْرَ كَما ذَكَر رَسُولُ الله (صلي الله عليه وآله)...». [2] .


پاورقي

[1] الاستيعاب، ج 2، ص 110؛ الکامل، ج 2، ص 324؛ کلام و خطابه «سهيل بن عمرو». مکه را از ارتداد، نجات داد. و اين عمل، تحقق نويد پيامبر خدا صلي الله عليه و آله پس از جنگ بدر است، هنگامي که عمر بن خطاب پيشنهاد کرده بود که چون«سهيل بن عمرو» اسير شد دندان پيشين او را از جاي در آوريم، پيامبر صلي الله عليه و آله اجازه نداد و فرمود:« دعه، فسيقوم مقاما يحمد عليه»؛ «او به زودي در يک موقعيت قابل ستايش قرار خواهد گرفت».

[2] مسعودي، اثبات الوصيه، مبحث حکاية السقيفه، ص 94؛ ارشاد، مفيد، فصل في وفات النبي صلي الله عليه و آله، ص 101.